چهارشنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۸۷

سايت جديد کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری


بدینوسیله به اطلاع تشکل‌ها و فعالین کارگری می‌رسانیم که سایت جدید "کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری" از تاریخ 20 / 5 / 1387 شروع به کار کرده است. لذا از کلیه عزیزان که خواهان همکاری با این سایت می باشند، دعوت می‌شود تا اخبار و گزارشات، مطالب و دیدگاه های خود را در رابطه با جنبش کارگری به آدرس این سایت ارسال نمایند

آدرس سایت: www.komitteyehamahangi.com

آدرس الکترونیکی:komite.hamahangi@gmail.com

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

18/5/1387

صدور احکام شلاق و زندان برای دستگیر شدگان اول ماه مه در سنندج


شعبه 101 دادگاه جزایی سنندج در تاریخ 15/5/1387 برای دستگیر شدگان اول ماه مه، به جرم "اخلال در نظم عمومی" احکام ضربات شلاق و زندان صادر کرد

سید غالب حسینی، عبدالله خانی، شیوا خیر آبادی و سوسن رازانی که در حاشیه برگزاری مراسم اول ماه مه سنندج که جمع زیادی بالغ بر یکصد نفر از کارگران و مردم آزادیخواه و زحمتکش شهر سنندج، به فراخوان کمیته برگزار کننده مراسم اول ماه مه، در گرامی‌داشت روز جهانی کارگر گرد هم آمده بودند، دستگیر شدند. دستگیر شدگان ابتدا به اداره اطلاعات منتقل و روز بعد پس از دادگاهی، همه آنها با قید وثیقه آزاد شدند

دستگیر شدگان در تاریخ 23 تیر ماه 87 برای بار دوم دادگاهی شدند و نتیجتا شعبه 101 دادگاه سنندج در تاریخ 15/5/2008 احکام زیر را صادر کرد

سید غالب حسینی به 6 ماه حبس و 50 ضربه شلاق، عبدالله خانی به 91 روز حبس و 40 ضربه شلاق، شیوا خیر آبادی به 4 ماه حبس و 15 ضربه شلاق و سوسن رازانی به 9 ماه حبس و 70 ضربه شلاق محکوم شده‌اند.گفتنی است که رای صادره حضوری و ظرف 20 روز از تاریخ ابلاغ قابل تجدید نظر در دادگاههای تجدید نظر استان می‌باشد

لازم به ذکر است که علاوه بر این چهار نفر که فوقا ذکر شد، دادرس جزایی شعبه 102 سنندج نیز، سید خالد حسینی را به جرم شرکت در تجمع در مقابل زندان مرکزی سنندج برای آزادی محمود صالحی به سه ماه و یک روز حبس تعزیری و سی ضربه شلاق تعزیری محکوم کرده و آن را به مدت دو سال به حالت تعلیق در آورده است

ما ضمن محکوم کردن این احکام عصر عتیق، شنیع، تحقیر آمیز و غیر انسانی، از همه کارگران، مردم آزادیخواه، اتحادیه‌های کارگری، نهادهای دفاع از حقوق بشر در سراسر دنیا میخواهیم که نسبت به اجرای این احکام اعتراض کنند و نگذارند که سرمایه‌داران و حامیانشان اینچنین به حرمت و کرامت کارگران و همراهانشان تجاوز کنند

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری

18/5/1387

دوشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۷

اخراج و سرکوب کارگران سنندج


متن ذیل مربوط به گزارش ارسالی تعدای از کارگران شرکتهای نساجی شین بافت، پیروز باف، شرکت ریسندگی پرریس سنندج، نساجی کردستان، شرکت غرب بافت، فرش نقشین و نیرو رخش سنندج می باشد که به آدرس کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، جهت انعکاس ارسال شده است

اتحاد سر مایه داران با اتکا به نیروی های پلیسی در اخراج و سرکوب کارگران سنندج

در روزهای اخیر، کارفرمایان و صاحبان سرمایه در سنندج در طرحی مشترک و برنامه ریزی شده جهت سرکوب اعتراضات کارگری، با هم دست به اخراج کارگران زده اند

در این راستا، کیومرث امینی کارفرمای شرکت های نساجی "شین بافت – پیروز باف" برای مرعوب کردن کارگران و فعالین کارگری و جلوگیری از اعتراضات و مبارزات کارگران برای خواست و مطالبات خود، به اداره اطلاعات سنندج رفته و از ابوبکر فطنی کارگر آن شرکت و نیز تعدادی دیگر از فعالین کارگری شکایت کرده است

لازم به ذکر است که کیومرث امینی با حضور در شرکت ریسندگی پرریس سنندج و طی جلسات و مشاوره‌های ضد کارگری با مید و کار فرمای این شرکت امیر اسفند یاری و مدیر داخلی ان محسن یاراحمدی در رابطه با شیوه خورد با اعتراضات کارگری در شرکت پرریس سنندج به توافقاتی رسیده اند

بدنبال این جلسه آقای فر زاد زند سلیمی یکی از کارگران شرکت پرریس، اخراج میشود. در طی روزهای بعد 6 نفر دیگر از کارگران این کارخانه به اسامی آرش عزتی امینی، حسین صفری نژاد، هادی رحیمی، اقبال محمدی، سالار قریشی و سالار سلیمانپور مورد جریمه و توبیخ قرار گرفته و مبالغی از حقوقی را که هنوز دریافت نکرده اند به عنوان جریمه از فیش حقوقی نامبرده گان کسر شده است

امیر اسفندیاری کارفرمای شرکت پرریس، با اتکاء به قوانین موجود همچنان قراردادهای یک ماهه با کارگران را منعقد کرده و کارگران معترض به شرایط موجود را جریمه و یا اخراج میکند. همچنین کارفرمای شرکت پرریس برای استثمار بیشتر نیروی کار، شروع به استخدام کارگران زن کرده است که بدون پرداخت دستمزد قانونی، بیمه و سایر مزایا، به مدت 2 ماه آنان را استخدام و بعدا بدون پرداخت هیچگونه مزایائی، آنها را اخراج میکند. آخرین مورد، اخراج خانم میترا میرکی در مورخه31/04 میباشد

در ادامه این سیاست های ضد کارگری و ضد انسانی، امیر اسفندیاری برای اینکه فشار بیشتری را به کارگران تحمیل کند، کارگران معترض و بخصوص کارگرانی که در اعتصابات گذشته شرکت پرریس نقش داشته اند را به انحاء مختلف، از جمله فشار روحی و جابجائی شغلی، آنها را وادار به ترک کار می‌نماید

در این راستا طیب چتانی و فخرالدین زندکریمی در تاریخ 31/4/87 اخراج شده اند که نامبردگان شکایت را به اداره کار در مورد ابقاء به کار خود ارائه داده اند

به دنبال پی گیری کارگران شرکت غرب بافت و مراجعه به اداره کار جهت رسیدگی به پرونده خود در تاریخ 5/5/87 و نیز تجمع در مقابل اداره کار سنندج، اقبالپور یکی از مسئولین در جمع کارگران حضور یافته و اعلام کرده است که تا زمانی که کارگران با فعالین کارگری در ارتباط باشند به هیچ کدام از خواستهای آنها رسیدگی نخواهد شد

لازم به ذکر است که مدیران نساجی کردستان مجمع عمومی کارگران این شرکت را به رسمیت نشناخته و از پذیرش نمایندگان منتخب کارگران خود داری می‌کنند

شرکت نیرو رخش نیز به کارگران این شرکت اعلام کرده است که "جهت تسویه حساب به حسابداری مراجعه نمایند" کارفرمایان این شرکت نیز بدین شیوه میخواهند که تحت عنوان ورشکستی، تمامی کارگران را اخراج کنند. این در حالی است که کارگران این شرکت حقوق خرداد و تیر ماه خود را دریافت نکرده اند

در پی این اخراج سازی‌ها، شرکت فرش نقشین تمامی کارگران این شرکت را به بیمه بیکاری معرفی کرده و نیز کارفرمای شرکت آرتیلا ارتوپد، 50 نفر از کارگران خود را اخراج نموده است

در ادامه این گزارش آمده است که ما خواهان پایان دادن به هر گونه اخراج، ارعاب و توهین به کارگران بوده و هرگونه شکایت و معرفی کارگران و فعالین کارگری به مراکز پلیس و امنیتی را شدیدا محکوم میکنیم

کارگران؛

همانطور که اطلاع دارید صاحبان سرمایه و مدافعان و حامیان آنان به اشکال مختلف و با استفاده از قوانین ضد کارگری موجود، دست به ارعاب و اخراج ما کارگران زده و در این رابطه کارفرمایان حمله به سفره خالی ما را حق طبیعی خود می‌دانند و متحدانه وارد عمل می‌شوند

کارگران؛

برای دفاع از مطالبات طبقاتی‌مان، برای دفاع از کار و زندگی خود، برای احقاق مطالبات برحق خود و دیگر هم زنجیران، ناچاریم خود را متشکل نمائیم تا بتوانیم با قدرت و توانمندی بیشتر از گذشته درمقابل صفوف سرمایه داران از خود دفاع نمائیم

زنده باد اتحاد و همبستگی طبقاتی کار گران

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

(منطقه غرب)

6/5/87

دوشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۷

!هر گونه ارعاب بر علیه کار گران را محکوم میکنیم


ابو بکر فطنی به خاطر دفاع از ابتدائی ترین خواست و حقوق پایه ای خود ، یعنی داشتن کار توسط کار فرمای شرکت نساجی " شین بافت - پیروز باف " و با حمایت اداره کار سنندج ، مجددا مورد اذیت و آزار قرار گرفته است

کار فرمای شرکت نساجی " شین بافت - پیروز باف " که قبلا به خاطر وضعیت جسمانی ناشی از شرایط سخت کار برای این کارگر ، حکم اخراج صادرکرده بود، وقتی که با پیگیری های مکرر نامبرده - با توجه به اسناد ومدارک مشخص پزشکی مواجه گردید – و به ناچار مجبور به بازگشت به کار وی شده بود او را به بها نه ها و اشکال مختلف مورد تهدید قرار داده و به اداره اطلاعات معرفی کرد

لازم به توضیح است که در پی تماس اداره اطلاعات سنندج با ابوبکر فطنی قرار است که وی روز دوشنبه 31 تیر ماه خود را به این اداره معرفی کند

ما ضمن محکوم کردن این حرکت غیر انسانی ، خواستار آن هستیم که با توجه به رای صادره قبلی ،وی به سر کار بازگشته و به هر گونه ارعاب و تحقیر نامبرده پایان داده شود

!کار گران

هم زنجیران وی در شرکت نساجی" شین بافت - پیروز باف " و دیگر مراکز کار گری می توانند و لازم است که از ابوبکر فطنی دفاع کنند . چرا که دفاع از دیگر هم سرنوشتان دفاع از تمامی کار گران است.ما اعتقاد داریم که با اتحاد و همبستگی طبقاتی میتوانیم به این گونه تو حشات ، استثمار و نا برا بری ها خاتمه دهیم. ما بر این باوریم که کار گران باید به نیروی خود تشکل ها ی مستقل و طبقاتی خود را برای دفاع از خواست ها یشان ایجاد کرده و سازمان یافته و متشکل در برابر نظام سرمایه داری ایستادگی کنند . و گرنه ما هر روز شاهد وضعیت فجیع تر از این گونه اعمال خواهیم بود

زنده باد اتحاد و همبستگی طبقاتی کار گران

(کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری ( منطقه غرب

30/04/1387

بیانیه اعلام موجودیت


بدین وسیله اعلام می نماییم که : ما فعالین کارگری مستقر در این منطقه ( منطقه شمال ) از این پس کلیه فعالیت های خود را در ارتباط با جنبش کارگری ، در قالب " کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری " و در هماهنگی با این تشکل ، انجام خواهیم داد

به باور ما ، فعالیت در عرصه جنبش کارگری ــ و دیگر جنبش های اجتماعی نیز ــ اگر می خواهد مفید و مؤثر باشد و نتایج مطلوب تری به ارمغان آورد ، بهتر است که هر چه منسجم تر و هماهنگ تر بوده و حتی المقدور در قالب تشکل های مربوطه ــ هر یک به فراخور جایگاه و موقعیت اجتماعی خویش ــ ارائه گردد

واقعیت این که در شرایط موجود و با توجه به جمیع جهات " کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری " می تواند نظر این فعالین را در رابطه با مسائل مختلف جنبش کارگری تاًمین نموده و بویژه به فعالیت های آنان در ارتباط و هماهنگی با فعالین کارگری سایر مناطق ایران ، جهت ، انسجام و تحرک بخشد

لذا فعالین این منطقه (منطقه شمال)از این تاریخ تحت عنوان "کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری (منطقه شمال)"فعالیت های خود را دنبال خواهند نمود

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

(منطقه شمال)

30/4/1387

شنبه، تیر ۲۹، ۱۳۸۷

دادگاهی مجدد دستگیر شدگان اول ماه مه سنندج


روز 12 اردیبهشت سال 1387، جمع زیادی بالغ بر یکصد نفر از کارگران و مردم آزادیخواه و زحمتکش شهر سنندج، به فراخوان کمیته برگزار کننده مراسم اول ماه مه، گرد هم آمدند و اول ماه مه روز جهانی کارگر را گرامی داشتند. در حاشیه این مراسم سوسن رازانی، شیوا خیرآبادی، غالب حسینی و عبدالله نجار دستگیر شدند و آنها را به اداره اطلاعات انتقال دادند. روز بعد همه دستگیر شدگان دادگاهی و سپس با قید وثیقه آزاد شدند

صبح روز یکشنبه23 تیر ماه 1387، مجددا دستگیر شدگان اول ماه مه 87 سنندج را به دادگاه انقلاب سنندج احضار کردند و جلسه دوم رسیدگی به پرونده آنها مبنی بر شرکت در مراسم روز اول ماه مه روز جهانی کارگر آغاز گردید. لازم به ذکر است که جلسه دادگاه جمعی و با حضور کلیه دستگیر شدگان در دادگاه برگزار شد

در این جلسه سوسن رازانی با ارائه دفاعیات خود در مورد قانونی بودن مراسم آن روز و پافشاری بر این اصل که برگزاری مراسم روز جهانی کارگر به عنوان حق طبیعی کارگران و جزو همان معاهداتی است که سیستم سرمایه‌داری ایران آن را به رسمیت شناخته است، به دفاع از خود و همزنجیرانش پرداخت

در ادامه، قاضی دادگاه با اشاره به اینکه سه نفر از دستگیر شده‌گان همیشه در اعتراضات حضور داشته‌اند، در صدد بود که آنها را مرعوب نماید. این اقدام مورد اعتراض قرار گرفت و دستگیرشدگان به دفاع از خود پرداختند، به دنبال قاضی دادگاه، رسیدگی به پرونده را به جلسه آینده موکول کرد

شایان ذکر است که عده‌ای از فعالین کارگری،کارگران و خانواده‌های دستگیر شدگان در بیرون از دادگاه حضور داشتند

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری

منطقه غرب

26 تیر 1387

سه‌شنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۷

اتحاد کمیته های کارگری


بیانیه پیوستن اعضاءو فعالین "اتحاد کمیته های کارگری "به "کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

به موجب این بیانیه ، از این پس فعالین "اتحاد کمیته های کارگری" ، پس از نزدیک به سه سال فعالیت در عرصه های مختلف جنبش کارگری و دست آوردهایی در حد توان مؤثر و مثبت ، به " کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری " می پیوندند

توضیح اینکه ، بعد از برگزاری چهارمین مجمع عمومی کمیته هماهنگی و تصحیح مواضع این "کمیته" ، در برخی از زمینه ها ، از جمله در خصوص بحث تشکل یابی کارگران و اتخاذ موضعی اصولی دایر بر " کمک به ایجاد تشکل های کارگری " ، به جای ایجاد اینگونه تشکل ها برای کارگران ، و بدنبال آن انسجام و یکپارچگی بیشتر در این تشکل ، اعضاء و فعالین در " اتحاد کمیته های کارگری" لزومی برای فعالیت جداگانه در جنبش کارگری نمی بینند

لذا مصمم شدند تا باز هم به جهت اتحاد و همبستگی بیشتر در میان فعالین جنبش کارگری و طرد هر چه بیشتر تشتت و پراکندگی در صفوف این فعالین و به تبع آن جنبش کارگری به " کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری" پیوسته ، و مجموعه ی فعالیتهای خود را از این تاریخ 18/4/1387 در این عرصه و به همراه این تشکل دنبال نمایند

زنده باد همبستگی طبقاتی کارگران

18/4/1387

اتحاد کمیته های کارگری

دستگیری افشین شمس را محکوم می کنیم


نظام سرمایه داری بار دیگر یکی دیگر از فعالین کارگری را به خاطر پیگیری اهداف و مطالبات کارگران، دستگیر و روانه ی زندان کرد. افشین شمس قهفرخی که عضو " کمیته ی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری" و انجمن کاریکاتوریست ها نیز می باشد، در ماه های اخیر به شدت مورد تهدید نهادهای امنیتی بود. وی در زمان دستگیری در شهرستان الیگودرز مشغول کار بود که توسط نیروهای امنیتی دستگیر و به مکان نامعلومی انتقال داده شد

ما سرکوب و دستگیری فعالین کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی را به شدت محکوم می کنیم و از همه ی تشکل ها و فعالین جنبش های اجتماعی می خواهیم، به هر طریقی که می توانند به بازداشت فعالان کارگری، دانشجویی و زنان اعتراض نمایند

شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری

15/4/1387

کمیته ی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

کمیته ی دفاع از محمود صالحی

کمیته ی پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری

شورای زنان

اتحاد کمیته های کارگری

جمعی از فعالین کارگری

کارگر زندانی آزاد باید گردد


محمد جراحی را به جرم نشر آگاهی طبقاتی میان کارگران زندانی کردند

کارگران،زحمتکشان

سالهاست که سرمایه داران به وسیله عوامل،ابزارودولت سرمایه داری برای سرکوب اعتراضات کارگری، جلو گیری از کسب و نشر آگاهی طبقاتی و پایمال کردن دست آوردهای 200 ساله طبقه کارگرسازمان یافته عمل می کنند

هر گاه کارگران در مقابل عدم پرداخت به موقع دستمزد ها، قرارداد های موقت و سفید امضاء ، در جهت ایجاد تشکل، بر علیه دستمزد های ناچیز و ... دست به اعتصاب، تجمع و بستن جاده ها زده اند از طرف سرمایه داران و دولت شان مورد هجوم، ضرب و شتم ، دستگیری ، زندان و اخراج قرارگرفته اند

کارفرمایان و دولت سرمایه داری با سوء استفاده از پایین بودن سطح آگاهی طبقاتی، احساسات ملی و مذهبی مردم، بخصوص کارگران، ضمن افزایش سود سرمایه استثمار و ستم علیه نیروی کار را مضاعف کرده اقدام به ایجاد تفرقه و پراکندگی میان کارگران می کنند

هر گاه کارگران پیشرو، فعالین کارگری و جنبش های اجتماعی جهت خنثی کردن نقشه های شوم و تفرقه افکنانه ی سرمایه داری اقدام به کار آگاه گرانه نموده اند، مورد غضب دولت سرمایه داری قرار گرفته اند.از جمله محمد جراحی به جرم توزیع نشریات کارگری و آگاه ساختن کارگران نسبت به منافع طبقاتی خود سال 1386چهار روز به دستور شعبه ی 11 دادگاه انقلاب تبریز بازداشت گردید. برای او پرونده سازی کرده ،غیابا" محاکمه و بدون دادن مهلت اعتراض به 4 ماه زندان محکوم کردند. محمد جراحی در تاریخ 30/3/1387 دستگیر و روانه زندان شد.او 15 روز است در زندان به سر می برد و از کار خود در عسلویه اخراج شده است

کارگران و مردم آزادیخواه

ما ضمن محکوم کردن آزارواذیت ، تعقیب ، دستگیری ، محاکمه و زندانی کردن کارگران خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط محمد جراحی ، منصور اسانلو و تمامی زندانیان سیاسی هستیم. همچنین از تمامی کارگران، تشکل های کارگری داخلی و بین المللی، فعالین جنبش های اجتماعی و مردم آزادیخواه می خواهیم به هر شکل ممکن برای آزادی منصور اسانلو، محمد جراحی و تمامی کارگران زندانی عملا" اقدام به مبارزه کنند

بر قرارباد همبستگی طبقاتی کارگران

شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری

14/4/1387

کمیته دفاع از محمود صالحی

اتحاد کمیته های کارگری

انجمن فرهنگی، حمایتی کارگران(آوای کار

شورای زنان

کمیته پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

جمعی از فعالین کارگری

www.shorayehamkari.net shorayehamkari@gmail.com

از خواسته های کارگران ایران خودرو پشتیبانی می کنیم


کارگران کارخانه ی ایران خودرو از روز شنبه 8 تیر ماه دست به اعتصاب غذا زده و در ساعت ناهار از حضور در غذاخوری شرکت خودداری کرده اند

کارگران ایران خودرو در راستای پی گیری مطالبات خود با "شعار زندگی شایسته حق مسلم ماست" و" اضافه کاری اجباری لغو باید گردد"، دست به اعتصاب زده اند. علت اصلی اعتصاب کارگران، تغییر شیفت ها از دو هفته به یک هفته، پایین بودن حق بهره وری(آکورد) و سایر مزایای جنبی کارگران می باشد

مدیریت شرکت ایران خودرو از همان ابتدای سال جمعه ها را اضافه کاری اجباری اعلام نموده و با خواست کارگران مبنی بر لغو اضافه کاری اجباری مخالفت کرده است. با این وضعیت موج نارضایتی کارگران در ایران خودرو رو به افزایش گذارده و بالاخره، اعلام اضافه کاری در روز جمعه 7 تیر ماه در برخی از سالن ها و تغییر ناگهانی شیفت های کاری با مخالفت شدید کارگران روبرو شده که نهایتاً به اعتصاب اخیر انجامید

در چند سال گذشته افزایش و شدت فشار کار بر کارگران در واحدهای تولیدی، در جهت سیاست های خصوصی سازی و تعدیل ساختاری در کارخانه های اتومبیل سازی، منجر به بالا رفتن آمار حوادث کاری در این واحدهای تولیدی شده که تاکنون شماری از کارگران به دلیل شدت کار جان خود را از دست داده اند

شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری، از خواسته های کارگران ایران خودرو پشتیبانی کرده و خواستاربر آورده شدن هر چه سریع تر کلیه ی مطالبات کارگران ایران خودرو می باشد

شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری

14/4/1387

کمیته پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

کمیته دفاع از محمود صالحی

اتحاد کمیته های کارگری

شورای زنان

جمعی از فعالین کارگری

پنجشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۷

قطعنامه شورای همکاری تشکل‌ها و فعالین کارگری به مناسبت اول ماه مه 1387

اول ماه مه، روز جهانی کارگر را در شرایطی برگزار می‌کنیم که نظام سرمایه‌داری با بحران ساختاری و فزاینده‌ای دست به گریبان است و برای تقلیل بحران‌های خویش تهاجم گسترده‌ای را نسبت به کارگران و هم چنین دستاوردهای اجتماعی نزدیک به دو قرن مبارزات طبقه کارگر جهانی به منظور باز پس گیری آن‌ها سازمان می‌دهد

سرمایه‌داری در ایران نیز در هماهنگی با سرمایه‌ی جهانی و در جهت تامین شرایط مطلوب برای انباشت روز افزون سرمایه، کارگران را به شدیدترین شکل ممکن مورد بهره‌کشی و استثمار قرار می‌دهد و به سیه‌روزی و تباهی می‌کشاند. تا آن جا که در 50 سال گذشته، کارگران ایران هیچ گاه در چنین سطح نازلی از وضعیت زندگی و معیشت قرار نداشته‌اند. فقر و فلاکت در میان کارگران بیداد می‌کند و به طور جدی آنان را به ورطه‌ی نابودی و نیستی سوق می‌دهد. در راستای تهاجم سرمایه به طبقه‌ی کارگر، کارگران بیکار، کارگران زن خانگی و سرپرست خانوار، کودکان کار و خیابان و کارگران مهاجر، صف اول قربانیان تهاجم سرمایه را تشکیل می‌دهند

اما تهاجم سرمایه به نیروی کار کارگر تنها به تقلیل سطح زندگی آن‌ها محدود نمی‌شود، بلکه در شرایط موجود، این شرافت انسانی آنان است که توسط تهاجم همه جانبه‌ی سرمایه لگدکوب می‌شود. دستمزدهای بسیار نازل و بی‌مقدار، بیکارسازی و اخراج‌های فردی و دسته جمعی و تحمیل شرایط به غایت ناعادلانه‌ی "قرار دادهای کار" به کارگران تحت عنوان "قراردادهای موقت و سفید امضاء" و کار تحت شرایط و ضابطه‌ی شرکت‌های پیمانکاری، تعویق دستمزدها حتی به مدت چندین و چند ماه و تعرض به ابتدائی‌ترین و پایه‌ای‌ترین حقوق و مطالبات کارگران که امروزه تماما در سطوح بین‌المللی به رسمیت شناخته شده‌اند، از قبل حق آزادی تشکل و اعتصاب، حق آزادی بیان و تجمع و ... ، و در همین رابطه تهدید و ارعاب و دستگیری و زندان در پاسخ به اعتراض کارگران به بی‌حقوقی و ناامنی شغلی و اقتصادی خویش، تماما رهاوردی است که سرمایه‌داری در قبال انباشت بیشتر و افزون‌تر سرمایه و کسب ارزش اضافی بر کارگران تحمیل می‌نماید. حمله به تجمعات کارگران از جمله هجوم به اجتماع کارگران جویای کار معدن مس خاتون آباد و تیر اندازی و کشتار آنان، تعرض و دستگیری پی‌در‌پی کارگران نیشکر هفت‌تپه، حمله به تجمع کارگران لاستیک سازی البرز، اجرای حکم شلاق نسبت به فعالان کارگری دستگیر شده‌ی اول ماه مه 1386 به جرم برگزاری مراسم بزرگداشت این روز، تنها نمونه‌هایی از این تعرضات سرکوبگرانه و ضد کارگری در ایران است. با این همه کارگران هیچ گاه در برابر این تهاجمات ساکت ننشسته و همواره صدای اعتراض خویش را در مقابل تعرض سرمایه و حامیان آن به سطح معیشت و حقوق پایه‌ای خویش بلند کرده‌اند. تا آن جا که در شرایط حاضر می‌توان صدای این اعتراض را در بسیاری از مناطق و شهرهای ایران شنید و نشانه‌های آن را در همه جا مشاهده نمود. اگر چه در بسیاری از موارد، این اعتراضات هماهنگ و متشکل نیستند. و حال آنکه عقب راندن تهاجم سرمایه‌داران تنها با ایجاد تشکل‌های مستقل کارگری و سازماندهی متحدانه و سراسری آنان در جنبش کارگری امکان پذیر است. مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه در به عقب راندن سرمایه داران و کارفرمایان در این واحد تولیدی به منظور ایجاد تشکل کارگری و هم چنین آزادی محمود صالحی در پی گسترش اعتراضات در جنبش کارگری، اثبات می‌کند، قدرت سرمایه‌داری مطلق و بی‌انتها نیست و می‌تواند توسط اراده‌ی متحدانه و گسترش همبستگی در جنبش کارگری در هم شکسته شود

همین جا یاد آوری می‌کنیم که به باور ما، رهائی کامل از منجلاب و فلاکتی که نظام سرمایه‌داری برای کارگران مهیا نموده و به آنان تحمیل می‌کند، تنها و تنها با الغای کامل و همه جانبه‌ی نظام سلطه و استثمار سرمایه محق خواهد شد و لاغیر؛ لیکن تا آن زمان و برای تحقق این امر خطیر ما کارگران برای پیگیری خواست‌ها و مطالبات زیر و به کرسی نشاندن آن‌ها تلاش و مبارزه مبارزه خواهیم کرد

بازنگری در میزان حداقل دستمزد کارگران برای سال 1387 (219600 تومان) و افزایش آن متناسب با تورم واقعی و حداقل‌های یک زندگی انسانی

تامین امنیت شغلی برای همه‌ی کارگران و سایر اقشار تحت ستم و لغو قراردادهای موقت و سفید امضاء

پرداخت فوری کلیه‌ی حقوق و مزایای معوقه‌ی کارگران همراه با خسارت‌های وارده به آن‌ها در طول مدت تعویق

پرداخت بیمه‌ی بیکاری مکفی به کلیه‌ی کارگران آماده به کار، بیکار شده و اخراجی تا زمان بازگشت به کار و اشتغال مجدد آن‌ها

حق ایجاد تشکل‌های آزاد و مستقل کارگری و سایر حقوق اجتماعی از جمله حق آزادی اعتصاب، تجمع، راهپیمائی، قلم، اندیشه، بیان و

به رسمیت شناختن اول ماه مه (روز جهانی کارگر) به عنوان روز تعطیل رسمی در تقویم کشوری و حق برگزاری آزادنه‌ی مراسم گرامی‌داشت این روز برای تمامی کارگران در همه‌ی نقاط کشور

رفع تبعیض جنسی و اجتماعی و برابری حقوق و دستمزد زنان با مردان در ازای کار برابر و برخورداری زنان کارگر خانگی و زنان خانه‌دار از تامین اجتماعی

برخورداری کارگران مهاجر از حقوق کامل اجتماعی و جلوگیری از اخراج و بیکارسازی آن‌ها

لغو قانون سه جانبه گرائی در کلیه‌ی امور مربوط به طبقه‌ی کارگر و تعیین قوانین کار توسط خود کارگران

آزادی فوری و بی‌قید و شرط کلیه‌ی کارگران زندانی از جمله منصور اسانلو و همه‌ی زندانیان سیاسی و لغو احکام صادره علیه فعالین کارگری و سایر جنبش‌های اجتماعی

قطع فوری تهدید، ارعاب، بازداشت و زندان و به طور کلی برداشته شدن هر گونه اعمال فشار از کارگران، از جمله کارگران نیشکر هفت تپه، لاستک سازی البرز و

ما حمایت خود را از خواست‌ها و مطالبات آزادی‌خواهانه و عدالت طلبانه‌ی زنان، دانشجویان، معلمان، پرستاران و همه‌ی قشرهای تحت ستم جامعه اعلام داشته و خواهان لغو مجازات اعدام و سنگسار و رفع هر گونه تبعیض و فشار نسبت به آحاد مختلف جامعه می‌باشیم

ما ضمن قدر دانی از حمایت‌های بین‌المللی از مبارزات کارگران ایران، خواهان ادامه‌ی این حمایت‌ها بوده و بیش از هر زمان دیگری بر همبستگی بین‌المللی کارگران برای رهایی از مشقات نظام سرمایه‌داری تاکید می‌کنیم. ما کارگران ایران از مبارزات کارگران علیه سرمایه‌داری در سایر کشورهای جهان حمایت می‌کنیم

حمایت از شرکت‌ها و واحدهای تولیدی به ویژه شرکت‌های تولید کننده شکر و عدم واردات بی رویه‌ی شکر توسط برخی شرکت‌های دولتی و آقازاده‌ها، جهت جلو گیری از بیکاری کارگران

برداشته شدن موانع موجود جهت تشکیل آزادنه و مستقل "سندیکای کارگران شرکت کشت و صنعت هفت تپه

شورای همکاری تشکل‌ها و فعالین کارگری

29/1/1387

www.shorayehamkari.com

shorayehamkari@gmail.com

کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت تپه

کمیته دفاع از محمود صالحی

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری

انجمن فرهنگی، حمایتی کارگران(آوای کار)

کمیته پیگیری ایجاد تشکل‌های آزاد کارگری

اتحاد کمیته‌های کارگری

شورای زنان

جمعی از فعالین کارگری

سه‌شنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۸۷

تجمع اعتراضی در دفاع از آزادی محمود صالحی هم چنان ادامه دارد


تجمع اعتراضی امروز 5/1/1387 در ادامه ی تحصن معترضین به صدور بازداشت موقت محمود صالحی از ساعت 10 صبح در مقابل دادگستری سنندج با شرکت بیش از 170 نفر از فعالین کارگری و خانواده های شان برگزار شد. در ابتدا نجیبه صالح زاده برای پیگیری پرونده ی محمود صالحی به قاضی ای که حکم اخیر همسرش را صادر کرده بود مراجعه کرد. که با برخورد تحکم آمیز قاضی پرونده روبرو شد. جمعیت معترضین که به صورت نسبتاً پراکنده ای در مقابل دادگستری مستقر شده بودند، از این رفتار قاضی بسیار عصبانی شده و بر خواست خود که همانا آزادی محمود صالحی بود تأکید کردند. در این میان هر چند وقت یک بار تماس هایی با نجیبه و سامرند فرزند محمود گرفته می شد و با زبان تهدید از آنان خواسته می شد به جمعیت حاضر گفته شود، در صورتی به مسئله ی محمود رسیدگی خواهد شد، که جمعیت حاضر محل تجمع را ترک کنند. تا بدان جا که نجیبه در سخنانی ضمن تشکر از حاضرین، با توجه به قولی که مسئولین به وی داده اند و نظر به این که نمی تواند شاهد برخورد خشونت آمیز پلیس با معترضین باشد، از جمعیت شرکت کننده در تحصن خواست تا مکان مقابل دادگستری را با آرامش تمام ترک کنند

بنا به خواست نجیبه بخشی از حاضرین میدان دادگستری را ترک کردند، اما بخشی دیگر هم چنان به حضور پراکنده ی خود در میدان ادامه دادند. در ادامه خانواده ی محمود و هم چنین معترضین به این نتیجه رسیدند که در واقع قصد اصلی مسئولین امنیتی متفرق کردن جمعیت حاضر است و نه رسیدگی به پرونده ی محمود صالحی، لذا با دعوت نجیبه ی صالح زاده، جمعیت حاضر به صورت متمرکز اقدام به نشستن در مقابل ساختمان دادگستری کردند. در این میان هم چنان و هم زمان از سوی دادستانی، اداره ی اطلاعات، و پلیس حاضر در میدان با نجیبه و فرزندش سامرند تماس گرفته می شد، آنان خواهان این بودند که به تجمع پایان داده شود، در غیر این صورت از سوی پلیس با حاضرین برخورد صورت می گیرد. نجیبه به پلیس گوشزد کرد، اگر چنان چه یک مو از سرِ معترضین کم شود، چندین برابر این جمعیت در روزهای آینده در این جا مستقر خواهند بود، وی هم چنین به پلیس خاطر نشان کرد، این جمعیت از روز 4 فروردین که قرار بود روز آزادی محمود باشد، از تهران و دیگر شهرها برای استقبال از آزادی یک فعال کارگری به این جا آمده اند. معترضین نیز مصمم به ادامه ی تحصن، موکداً خواهان ملاقات نجیبه با محمود صالحی و آزادی محمود بودند. در این میان بخشی از جمعیت که مکان میدان دادگستری را ترک کرده بودند، با آگاهی از این که مسئولین قصد وقت کشی و فریب آنان را داشته اند، مجدداً به نزد دیگر معترضین بازگشتند. در ادامه ی تحصن، نامه ای از سوی خانواده ی محمود صالحی تنظیم و پس از قرائت آن توسط یکی از حاضرین در میان جمعیت خوانده شد و توسط نجیبه صالح زاده تسلیم دادستانی شد. پس از رفتن نجیبه به داخل ساختمان دادگستری، شورایی در بین حاضرین شکل گرفت، این شورا پس از بحث و بررسی در مورد ادامه ی تجمع، نتیجه مشورت خود را به صورت پیشنهاد به سایرین ابلاغ کرد، در این پیشنهاد ضمن تأکید بر ادامه ی تجمع، از جمعیت خواسته شد، برای پیشگیری از هر گونه حادثه و برخوردی از سوی پلیس و با تأکید بر ادامه ی تجمع در روزهای آینده، تا ساعت 1، به تجمع پایان داده شود. ضمناً در آخرین تماسی که سوی نهادهای امنیتی با سامرند صالحی داشتند، به وی گفته شد، امروز ملاقات با محمود صالحی انجام خواهد گرفت و هم چنین تا روز چهارشنبه تکلیف بازداشت موقت محمود صالحی مشخص خواهد شد. این تماس به نحوی حاوی این پیام نیز بود که به احتمال قوی محمود صالحی تا روز چهارشنبه آزاد خواهد شد. بدین شکل تجمع امروز، همراه با شادی و کف زدن هایی که نوید یک پیروزی شیرین برای جنبش کارگری و خانواده ی صالحی بود، در ساعت یک بعد از ظهر پایان یافت

شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری

5/1/1387

www.shorayehamkari.com

shorayaehamkari@gmail.com

جهت حمایت از جان محمود صالحی به لینک زیر مراجعه کنید


تجمع اعتراضی، مقابل زندان سنندج، در دفاع از آزادی محمود صالحی

با گذشت 7 روز از اعتصاب غذای خشک محمود صالحی که در اعتراض به صدور حکم بازداشت موقت از سوی دادستانی سنندج تصمیم به آن گرفت و در پاسخ به دعوت" کمیته ی دفاع از محمود صالحی"، امروز یکشنبه 4 فروردین تجمعی اعتراضی با حضور بیش از 200 نفر از فعالین کارگری که بعضاً به همراه خانواده های شان، از شهرهای سقز، بوکان، اشنویه، مریوان، پاوه، رشت، کرج و تهران، آمده بودند در مقابل زندان سنندج صورت گرفت. در این تجمع که از ساعت 8 صبح شروع شد، تجمع کنندگان خواهان آزادی بی قید و شرط وی شدند. حاضرین که به شدت از وضعیت جسمانی محمود نگران بودند، خواهان ملاقات نجیبه ی صالح زاده باهمسرش بودند. آنان مصراً از همسر محمود می خواستند که پیام آنان را مبنی بر شکستن اعتصاب غذا به گوش محمود برساند. به گفته ی نجیبه صالح زاده، محمود هر روز یک بار با خانواده اش تماس تلفنی داشته است، اما در دو روز اخیر هیچ تماسی با وی نگرفته است و این نشان می دهد که حال محمود که این بار عمدتاً به خاطر اعتصاب غذای خشک می باشد، رو به وخامت گذارده است. در طول تجمع مسئولین زندان و نیروی انتظامی در هراس از ادامه ی تجمع به نجیبه گفتند به شرطی که به تجمع تان پایان دهید، اجازه ی ملاقات می دهیم. که حاضرین با شنیدن این حرف تا حدی از زندان سنندج فاصله گرفتند، تا نجیبه بتواند با محمود ملاقات کند، اما بعداً فهمیده شد این وعده دروغی بیش نبوده است . با آشکار شدن این که ملاقاتی در کار نیست، شرکت کنندگان در تجمع که به شدت از چنین ترفندی ناراحت بودند، مجدداً به حضور خود در مقابل زندان ادامه دادند. در ادامه ی تجمع قریشی، یکی از مسئولان زندان به نجیبه ی صالح زاده گفت؛ برای انجام ملاقات می بایست قاضی دستور آن را صادر کند، براین اساس برادر محمود به سراغ قاضی کشیک رفت ولی جواب قانع کننده ای نگرفت. همسر محمود در گفت و گو با سرهنگ مرادی، یکی از مسئولان نیروی انتظامی، خواهان ملاقات با محمود شد، وی گفت، تلاش خواهد کرد که این ملاقات انجام گیرد. نجیبه در سخنانی خطاب به حاضرین گفت: این اتهام واهی که به خاطر آن محمود مجبور است مدت نامعلوم دیگری در زندان بماند، صرفاً در هراس از برگزاری اول ماه مه صورت گرفته است، وی در ادامه با تأکید بر این که برای من دیگر فعالین کارگری و دانشجویان فرقی با محمود ندارند، اظهار داشت ما نباید در مقابل دستگیری هر فعال کارگری و یا هر فعال دیگری سکوت کنیم. تجمع امروز در حالی که با حضور افراد یگان ویژه ی نیروی انتظامی و لباس شخصی ها، در حالی که از حاضرین فیلمبرداری می کردند، همراه بود، بدون هر گونه درگیری پایان یافت

شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری

4/1/1387

www.shorayehamkari.com

www.shorayehamkari@gmail.com

شنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۸۷

دبیر محترم کنفدراسیون جهانی اتحادیه های آزاد کارگری

آقای گای رایدر
سال 86، برای کارگران ایران، سالی همراه با اخراج و بیکاری، انعقاد قراردادهای موقت و سفید امضاء و اوضاعی مشقت بار بود

سال 86، در حالی به اتمام رسید که کارگران و بسیاری از مزدبگیران ایران به دلیل اوضاع نامساعد اقتصادی ناشی از مصائب سیستم سرمایه داری جهانی با در اختیار داشتن ده ها نهاد مدافع استثمار و وابسته ی خویش، هم چنان در چنبره ی زندگی مشقت بار خویش هستند و سطح زندگی روز به روز تنزل می یابد. و بالاخره سال 86، را در حالی به پایان می بریم که کارگران ایران هم چنان برای ایجاد تشکل های مستقل خویش مورد پیگرد قرار می گیرند. برای نمونه همان گونه که کارگران و اعضای هیئت مدیره ی سندیکای شرکت واحد در سال 84 سرکوب شدند، و هم اکنون نیز رئیس هیئت مدیره ی این سندیکا در زندان است و دبیر آن در انتظار اجرای حکم دادگاه در روزهای آینده است.کارگران نیشکر هفت تپه در سال جاری نیز، تحت فشار قرار گرفته و برخی از آنان بارها بازجویی و زندانی شده اند و در این رابطه به هیچ وجه از شدت سرکوب کاسته نشده است

در سال های گذشته، همواره کارگران ایران برای برگزاری آزادانه ی مراسم روز کارگر با مشکلات فراوانی مواجه بوده و بارها دستگیر شده اند. به عنوان مثال همان طور که مطلع هستید، برگزاری روز کارگر در شهرستان سقز در سال 83 بود، که منجر بازداشت شماری از فعالین کارگری گردید. محمود صالحی در حال حاضر هزینه ی برگزاری این مراسم را با شرایط وخیم جسمانی و شرایط طاقت فرسای زندان به مدت یک سال است می پردازد، این در حالی است که محمود صالحی به خاطر صدور اطلاعیه هایی از سوی وی در حمایت از حقوق کارگران و دیگر جنبش های اجتماعی تحت فشار شدیدی قرار داشته و امیدی به آزادی وی در پایان محکومیت وی نیست

در شرایطی که برگزاری مراسم روز کارگر در بسیاری از کشورها حقی به رسمیت شناخته شده است، ما فعالان کارگری برای برگزاری مراسم آزادانه ی این روز به شدت تحت فشار قرار داریم. صدور حکم توهین آمیز و اهانت بار شلاق، نمونه ای از فشارهای موجود برای ممانعت از برگزاری مراسم آزادانه ی این روز است

برگزاری کمپین بین المللی در دفاع از کارگران ایران(نهم اگوست) و(6 مارس) از سوی شما به رغم تأثیرات مثبت هنوز نتوانسته است روند سرکوب فعالان کارگری را متوقف کند. در نتیجه اعمال فشار بر حکومت ایران باید به گونه ای ادامه یابد که توقف فشار و سرکوب فعالان کارگری را به دنبال داشته باشد. انتظار ما فعالان کارگری از شما به عنوان تشکلی که آزادی ایجاد تشکل های مستقل کارگری را در دستور خود دارد این است که به هر طریقی که می تواند حکومت ایران را وادار کند، که از فشار و سرکوب کارگران و فعالان کارگری ای که مطالباتی چون پایان اخراج و بیکارسازی، لغو قراردادهای موقت و سفید امضاء، پرداخت به موقع حقوق، افزایش دستمزد متناسب با تورم واقعی، برابری حقوق زنان با مردان و ممنوعیت حقوق کودکان و مهم تر از همه ایجاد" تشکل های مستقل و آزاد کارگری" را دنبال می کنند، دست بردارد و پیگیری مطالبات فوق را از سوی فعالین کارگری به رسمیت بشناسد

شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری

29/12/1386

www.shorayehamkari.com

shorayehamkari@gmail

محمود صالحی در اعتراض به ممانعت مسئولین قضایی از آزادی وی دست به اعتصاب غذا زد


کارگران و مردم آزادیخواه

مسئولین قضایی و نهادهای امنیتی در یک تخلف آشکاراز قوانینی که خود به تصویب رسانده اند، از آزادی محمود صالحی در روز 4 فروردین جلوگیری می کنند

آنان به بهانه ی انتشار اطلاعیه های حمایتی از سوی محمود، قرار بازداشت موقت برای وی صادر کرده اند

پیام نظام انسان ستیز سرمایه داری برای ما کارگران، آشکار است. این پیام به ما می گوید: این نظام صلابت و مقاومت محمود صالحی و در واقع کلیت جنبش کارگری را به چالش کشیده است. محمود صالحی در اعتراض به این اقدام غیر انسانی، اقدام به اعتصاب خشک کرده و تصمیم دارد تا دریافت حکم آزادی خویش به اعتصاب خود ادامه دهد

ما از کلیه ی فعالین کارگری، دانشجویی، زنان و وجدان های بیدار و آگاه می خواهیم در یک اقدام مشترک، به هر شکلی که می توانند به این تصمیم مسئولین قضایی اعتراض کرده و خواهان آزادی بی قید و شرط آزادی محمود صالحی شوند. بدیهی مسئولیت هر گونه آسیب احتمالی بر این فعال کارگری، بر عهده دولت جمهوری اسلامی می باشد

شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری

29/12/1386

www.shorayehamkari.com

shorayehamkari@gmail.com

با گام هایی استوار و آرزوهایی انسانی به پیشواز اول ماه مه می رویم


کارگران و مردم آزادیخواه

سال 86 را در حالی به پایان می بریم که ما کارگران و بسیاری از مزدبیگران هم چنان گرفتار چنبره ی زندگی مشقت بار و غیر انسانی خویش هستیم

سال 86 برای ما کارگران، سالی همراه با اخراج و بیکاری، برقرار بودن قراردادهای موقت یک ماهه و سفید امضاء، تورم لجام گسیخته و بی تشکلی بود

سال 86، هم چنین سال سرکوب اعتراضات زنان، دانشجویان و معلمان، زندانی شدن فعالین کارگری چون محمود صالحی و منصور اسانلو، و در روزهای گذشته، اجرای حکم شلاق کارگرانی بود که اقدام به برگزاری مستقل مراسم اول ماه مه در سنندج کرده بودند

سال 86، سال اعتصابات مکرر کارگری، برای کسب مطالباتی چون، پرداخت به موقع حقوق ماهیانه،امنیت شغلی و حق ایجاد تشکل مستقل کارگری نیز بود

در سالی که گذشت، کارگران نیشکر هفت تپه در کنار دیگر مطالبات شان، شجاعانه، خواهان ایجاد " سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه " شدند. اعتصاب درخشان کارگران لاستیک سازی البرز در نوع خود کمک شایانی بر تقویت اعتماد به نفس و پیشبرد تحرکات کارگران داشت

سندیکای کارگران شرکت واحد در زیر فشار سرکوب و دستگیری هم چنان بر خواست ها و مطالبات کارگران شرکت واحد و دیگر جنبش های اجتماعی پافشاری کرد

سالی که گذشت، هم چنین شاهد حمایت گسترده ی جنبش جهانی کارگری در قالب کمپین ها و فراخوان های اعتراضی بودیم، در این خصوص می توان به فراخوان کارزار جهانی در حمایت از کارگران ایران و آزادی منصور اسانلو و محمود صالحی در روزهای نهم اگوست(18 مرداد) و 6 مارس(16 اسفند) و حمایت تشکل های کارگری جهان از اعتصاب غذای 24 ساعته در دفاع از محمود صالحی اشاره کرد

هم طبقه های شریف

اکنون این سالِ، با تحرکات امید بخش کارگران و فعالین کارگری، همراه با امیدها و آرزوهای بزرگ انسانی به پایان می رسد، و"اول ماه مه روز جهانی کارگر" در پیش روی ماست، روز جهانی کارگر برای کارگران تبلور همبستگی و ابراز خشم و نفرت به نظام انسان ستیز سرمایه داری است

برای ما کارگران و تمامی وجدان های آگاه، اول ماه مه می تواند بستر و زمینه ای برای تحقق خواسته های برحق و انسانی ما باشد. با اتکاء به وحدت و همبستگی کارگران روز جهانی کارگر سال 87 می تواند گامی باشد در جهت پایان بخشیدن به اخراج سازی ها، لغو قراردادهای موقت، دستمزد برابر برای زنان و مردان متناسب با تورم واقعی، ممنوعیت کار کودکان، آزادی زندانیان سیاسی، کسب آزادی های دمکراتیک و ایجاد " تشکل های مستقل و آزاد کارگری" باشد

« گرامی باد اول ماه مه روز جهانی کارگر»

شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری

28/12/1386

www.shorayehamkari.com

shorayehamkari@gmail.com

یکشنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۶

وضعيت جسمي محمود صالحي وخيم است، به ياريش بشتابيم


محمود صالحي كه تنها به جرم فعال كارگري بودن و شركت در مراسم روز كارگر در زندان به سر مي برد، شديدا از ناراحتي كليه رنج مي برد و در زندان به دليل عدم رسيدگي ، عدم وجود دكتر متخصص ، عدم وجود بيمارستان تخصصي در سنندج و... دچار وضعيت بحراني شده است پاهايش زخم شده، شكم او آب اورده است، قادر به دفع ادرارخود نيست و قلبش دچار مشكل شده است. در واقع او را درسراشيب مرگ قرارداده اند و با مرگ فقط يك قدم فاصله دارد

لذا ما از همه كارگران و مردم شريف تقاضا داريم كه به هر شكل ممكن صداي اعتراض خود را بلند كنند. هر اعتراض كوچكي در نوع خود موثر است، كارگران و مردم را بايد از وضعيت محمود صالحي آگاه كنيم و در صورت ا مكان تجمعات اعتراضي تشكيل دهيم

ما از همه تشكلهاي كارگري بين المللي و شخص اقاي گاي رايدر كه محمود صالحي را مي شناسند،تقاضا داريم همانطور كه قبلا هم در حمايت از كارگران ايران و كارگران سنديكاي شركت واحد اقدام نموده اند، اين بار نيز با توجه به وضعيت حساس محمود صالحي و فرصت محدود براي معالجه او،دست به يك اعتراض عملی جهاني بزنند

اتحادكميته هاي كارگري

27/9/86- Dec.18.2007

شنبه، اسفند ۰۴، ۱۳۸۶

شلاق زدن کارگران را محکوم می کنیم




در تاریخ 27بهمن ماه 86 ، دادگاه تجدید نظر شهر سنندج ، برای 11 نفر از کارگران این شهر که در مراسم اول ماه مه 86 روز جهانی کارگر شرکت کرده بودند ، حکم شلاق و جریمه نقدی صادر کرد. این حکم تا کنون در مورد 3 نفر ازکارگران اجراء شده است.احکام محکومیت کارگران به جرم بر گزاری مراسم اول ماه مه در ادامه فشار هایی است که در چند ماه گذشته بر کارگران و فعالان کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی بطور مرتب اعمال شده است

شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری چنین اعمال فشارهایی را به شدت محکوم کرده و خواستار لغو فوری احکام فوق است. و همچنین از تشکل ها ی مستقل کارگری بین المللی می خواهد نسبت به احکام فوق اعتراض کرده و بدینوسیله همبستگی طبقاتی خود را با طبقه کارگر ایران مستحکم تر نمایند

شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری

2/12/1386

کمیته دفاع از محمود صالحی

اتحاد کمیته های کارگری

کمیته پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری

کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری

انجمن حمایتی فرهنگی کارگران

جمعی از فعالین کارگری

شنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۶

خطاب به همه کارگران و تشکل ها و فعالین کارگری در سراسر جهان


محمود صالحی در آستانه مرگ قرار دارد

رفقای کارگر و مردم آزادی خواه

بیش از 8 ماه از زندانی شدن محمود صالحی ، این سمبل مقاومت کارگری توسط نظام سرمایه داری ایران می گذرد.همان طور که می دانید او به خاطر دفاع از مطالبات کارگران، دستگیر و زندانی شده است اما فشار زندان وخامت جسمانی محمود را صد چندان کرده است. او در بیرون از زندان به خاطر نارسایی شدید کلیوی و پیامدها و دردهای ناشی از آن همواره تحت نظر پزشک متخصص قرار داشت . اما محیط زندان و موانعی که مسئولین قضایی عامدانه بر سر مداوای او ایجاد کرده و می کنند، وضعیت حیاتی محمود را لحظه به لحظه وخیم تر کرده است تا جایی که مسئولین زندان برای چندی بار او را در حالی که به واسطه نوسان فشار خون در حالت اغما قرار گرفته بود به بیمارستان توحید سنندج بردند. اکنون محمود صالحی علاوه بر نارسایی کلیه از مشکل قلبی که از نتایج زندان است نیز رنج می برد

همچنین فشار خونش گاه تا 25 درجه بالا میرود،ادرار او دفع نمی شود، اوره او تا حدی بالا است که وارد خونش می شود

تشکل های کارگری و کارگران ایران وجهان

شرايط جسمی محمود نشان می دهد که وی با اين روند فشار مدت چندانی دوام نخواهد آورد

رفقای محمود در سراسر جهان تاکنون اقدامات مهمی در جهت معالجه و آزادی وی انجام داده اند‎

که در جای خود بسی ارزشمند است اما اکنون شرايط به شدت بحرانی اين فعال کارگری همه کارگران، تشکل ها و فعالین کارگری در سراسر جهان را فرا می خواند تا از حد فعالیتهای تاکنونی فراتر رفته، بر وسعت فشارها بر نظام سرمایه داری حاکم در ایران و حامیان داخلی و جهانی آن بیافزاییم و جان محمود صالحی را نجات دهیم

شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری

‎shorayehamkari@gmail.com

کميته دفاع از محمود صالحی

انجمن فرهنگی حمايتی کارگران (آوای کار

اتحاد کمیته های کارگری

کميته پيگيری ايجاد تشکل های آزاد کارگری

کميته هماهنگی برای ايجاد تشکل مستقل کارگری

جمعی از فعالين کارگری

30/9/86

پنجشنبه، آذر ۲۹، ۱۳۸۶

بازداشت دانشجويان برگزار كننده مراسم 16 آذر را محكوم مي كنيم


پنجاه و چهار سال از سركوب و كشتار دانشجويان در 16 آذر 1332 مي گذرد. در طول همه اين سالها با وجود همه سركوبها ،اين جنبش به مبارزات خود ادامه داده است. امسال نيز مدافعان نظام سرمايه داري كه مي بينند جنبش دانشجويي بر آمد نموده ،قبل از برگزاري مراسم اقدام به بازداشت تعدادي از آنها نموده اند. ما فعالين متشكل در اتحاد كميته هاي كارگري ، كه جنبش دانشجويي را متحد با جنبش كارگري مي دانيم ،خواستار ازادي بدون قيد وشرط دانشجويان بازداشت شده هستيم و دستگيري و پيگرد آنها را شديدا محكوم مي نماييم.

اتحاد كميته هاي كارگري

14آذر

1386

چهارشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۸۶

ترور و سرکوب نمی تواند مانع پیشروی جنبش کارگری شود


:کارگران و مردم آزادی خواه

با کمال تاسف مطلع شدیم، "مجید حمیدی" از اعضاي کميته هماهنگي و عضو کميته دفاع از محمود صالحی، ساعت 9 صبح ديروز (پنجشنبه 26/7/86)در مقابل منزل ‎ مسکونی اش با شلیک هفت گلوله توسط افرادی که نقاب به صورت داشتند، ترور شده است و در حال حاضر به علت شدت جراحات وارده، پس از اعزام به تهران در بيمارستان اميرعلم بستری می باشد

عوامل سرمايه داری مذبوحانه در تلاشند تا با چنين تحرکاتی، سد و مانعی در برابرجنبش کارگری ایجاد کند.بر خلاف تصور این عوامل مزدور،این جنبش مدت هاست از چنین موانعی عبور کرده است فعالان کارگری امروز با استفاده از تجارب گذشته در صدد هستند شرایط عینی کنونی را بیش از پیش درک کرده و هوشمندانه تر اهداف انسانی خود را پیگیری نمایند

ما اعلام می کنیم، ترور و سرکوب فعالين کارگری نه تنها نمی تواند سدی در مقابل پیشروی جنبش کارگری باشد،بلکه ما را در پیگیری اهدافمان جدی تر خواهد کرد، ماضمن محکوم کردن اين عمل وحشیانه ازکلیه فعالین کارگری ، دانشجویی وزنان می خواهیم تا در برابر چنين اعمالی سکوت نکرده و از هر طريق ممکن به آن اعتراض کنند

شورای همکاری تشکل هاو فعالین کارگری

اکتبر 2007 - مهر 1386

چهارشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۶

از مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه متحدانه حمایت کنیم


بدنبال سیاست های دلالی دولت و سرمایه داران، خصوصی سازی و واردات بی رویه شکر، شرکت نیشکر هفت تپه در آستانه ورشکستگی قرار دارد

بیش از یک سال است کارگران نیشکر هفت تپه نسبت به عدم پرداخت حقوق و حیله های کارفرما برای بحران سازی، به تعطیلی کشاندن و خصوصی سازی مجتمع فوق دست به تحصن، تجمع، راه پیمایی و اعتصابات متعددی زده اند.

کارگران طی هفته های اخیر بدنبال عدم انجام تعهدات و وعده های داده شده از طرف کارفرما و دولت و عدم پرداخت حقوق های معوقه اعتراضات خود را بشدت افزایش داده اند. به طوری که در کارخانه و شهر در جدال و کشمکش مستمر هر روزه به سر می برند.

عوامل سرمایه داری (دولتی) در حمایت از امنیت سرمایه، امنیت شغلی و جانی کارگران را نادیده می گیرند. نیروهای انتظامی، امنیتی و نهادهای دولتی بطور مستمر کارگران را مورد ضرب و شتم قرار داده هر روز تعدادی را دستگیر کرده زندانی می کنند. و کارگران همچنان هر روز با قدرت و مقاومت بیشتری مبارزه می کنند.

در مدت 15 ماه گذشته هر باری که کارگران هفت تپه دست به تحصن یا اعتصاب زده اند مقامات دولتی یا استانی طی مذاکراتی با کارگران وعده وعیدهای داده اند که هیچ کدام تا به امروز عملی نشده است.

!!!کارگران، تشکل ها و فعالین کارگری

امروز کارگران نیشکر هفت تپه مورد ضرت و شتم قرار گرفته زندانی می شوند.

امروز کارگران نیشکر هفت تپه که حقوقشان پرداخت نمی شود و تحت فشار، ستم و فقر قرار می گیرند، و فردا نوبت ما خواهد بود.

امروز کارگران نیشکر هفت تپه جانانه مبارزه می کنند و از زندگیشان برای زنده مانده هزینه می کنند. و امروز وظیفه تمامی کارگران است که به هر شکل ممکن از هم سرنوشتان خود حمایت کنند، تا در بستر حمایت های همه جانبه ی جنبش کارگری مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه به نتیجه مطلوب برسد. تا فردا طبقه کارگر قویتری داشته باشیم.

ما ضمن حمایت همه جانبه از کارگران مبارز هفت تپه از کارگران، آزادیخواهان و مردم می خواهیم در حمایت از همسرنوشتان خود یک صدا و متحد شویم.

شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری

14/7/1386

"کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای آزاد کارگری"

"انجمن فرهنگی، حمایتی کارگران"

"کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری"

"اتحاد کمیته های کارگری"

"جمعی از فعالین کارگری"

"گروهی از دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب دانشگاه های ایران"

"کمیته دفاع از محمود صالحی"

پنجشنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۶

تکذیبه شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری




شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری

هفدهم مرداد هشتاد و شش

اطلاعیه ی مهم

بدین وسیله به اطلاع کلیه ی فعالین کارگری، دانشجویان و مردم آزادیخواه می رساند، اطلاعیه ای که با امضای " شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری" و با عنوان "کارگران زندانی آزاد باید گردند" منتشر شده است، جعلی بوده و هیچ ارتباطی به این شورا ندارد، ما از عموم فعالین کارگری و دیگر عزیزان، تقاضا داریم به هر طریقی که می توانید خبر تکذیب تجمع در مقابل درب اصلی دانشگاه تهران را به اطلاع دیگر دوستان برسانید

شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری

15/5/1386

کمیته پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری

کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری

اتحاد کمیته های کارگری

انجمن فرهنگی، حمایتی کارگران

جمعی از فعالین کارگری

گروهی از دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب دانشگاه های ایران

shorayehamkari@gmail.com

یکشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۶

!!!موج جدید سرکوب را در هم شکنیم


:کارگران و مردم آزدیخواه

روز سه شنبه 19 تیر ماه، منصور اسانلو رئیس هیئت مدیره ی سندیکای شرکت واحد به همراه دو تن از اعضای سندیکا، در نزدیکی منزل مسکونی اش مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته و توسط نیرو های لباس شخصی وزارت اطلاعات ربوده شد. در پی مراجعه ی خانواده ی او به مقامات امنیتی و اطلاعاتی، آنها از وضعیت او اظهار بی اطلاعی کردند. پس از دو روز از ناپدید شدن وی بالآخره مسؤلیت دستگیری منصور اسانلو توسط نیرو های انتظامی پذیرفته شد. این واقعه در حالی اتفاق افتاد که روز قبل از آن 16 نفر از فعالان دانشجویی به دلیل شرکت در تحصن سالروز 18 تیر دستگیر شده و به زندان اوین منتثل شدند. روز دوشنبه، در سالروز فاجعه ی 18 تیر، این دانشجویان در مقابل دانشگاه امیرکبیر (واقع در خیابان ولی عصر تهران) تحصن کرده و با در دست داشتن پلاکارد هایی خواستار آزادی دانشجویانی که دو ماه قبل دستگیر شده بودند، شدند. در پی این اقدام جمعی از فعالان دانشجویی طی اطلاعیه هایی، آزادی ِ دانشجویان دستگیر شده را محور قرار داده و متذکر شدند تا عملی شدن این خواست و جلوگیری از اقداماتی این چنینی از پای نخواهند نشست..

ما ضمن محکوم کردن این اقدامات سرکوب گرانه، خواهان آزادی ِ بی قید و شرط بازداشت شدگان هستیم و هشدار می دهیم دستگیری های اخیر حاکی از شروع موجی از سرکوب گسترده ای است، که فقط با مبارزه ای متحدانه می توان آن را در هم شکست.

شورای همکاری تشکل ها و فعالین کارگری

22/4/1386

کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری

اتحاد کمیته های کارگری

انجمن فرهنگی، حمایتی کارگران

جمعی از فعالان کارگری

گروهی از دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب دانشگاه های ایران

shorayehamkari@yahoo.com

دوشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۶

ILO به سازمان جهانی کار


"! به این نمایندگان و اینگونه بازی دل نبندید "

سرمایه داری ، از زمان پیدایی تا به امروز ، همواره برای تثبیت موقعیت طبقاتی خویش و تحکیم هر چه بیشتر مناسبات ذلت بار و استثماری در جامعه ، هیچگاه خود را بی نیاز از ابزارهای سرکوب و تحمیق توده های کارگر ندیده و پیوسته تلاش کرده است تا در راستای ایجاد شرایط مناسب جهت انباشت هر چه افزونتر سرمایه و استثمار بیرحمانه ی کارگران از این ابزارها به بهترین شکل ممکن ، بهره برداری نماید .

در ایران تحت حاکمیت سرمایه داران نیز ، اوضاع غیر از این نبوده است . سرمایه داری در ایران ، سالهاست که کنار ارگانهای سرکوب و اختناق ، اقدام به تشکیل تشکل های به ظاهر کارگری ، جهت تحمیق توده های کارگر نموده و با همه ی توان تلاش کرده است تا با سوء استفاده از این ابزارها و تشکل های سرمایه ساخته و سرمایه پسند ، کارگران را از مسیر درست مبارزه علیه سرمایه منحرف نماید.

شورای اسلامی کار و خانه ی کارگر ، خود در ردیف اینگونه ابزارها برای تحمیق و فریب کارگرانند که از سالها پیش با نام و ظاهری کارگری به دست عوامل و کارگزاران سرمایه ، ساخته و پرداخته شده اند ، تا بویژه در مقاطع حساس و تعیین کننده ی رو در رویی کارگران و سرمایه داران حول مطالبات و خواستهای کارگری ، از کوچکترین آن گرفته تا بزرگترین و اساسی ترین آنها ، همچون گماشتگان سرمایه ، از منافع سرمایه داران دفاع نموده و درخوش خدمتی به آنان ، در مقابل کارگران قد علم کنند.

شورای اسلامی کار و خانه ی کارگر، به ظاهر در شکل و هیئت تشکل های کارگری ، در تمامی دوران موجودیت چندین و چند ساله ی خود - از یکی دوسال بعد از انقلاب 57 تا به امروز - در جهت خدمت گذاری به سرمایه داران - که کارشان چیزی جز بهره کشی هرچه بیشتر و وحشیانه تر از کارگران و دوشیدن قطره قطره شیره ی جان شان چیز دیگری نبوده است - از هیچ کوششی فرو گذار نکرده و درضدیت با منافع کارگران وبه کجراهه کشاندن مبارزات حق طلبانه ی آنان از مسیر و محتوای ضد سرمایه داری خود ، گوی سبقت را گاه از خود سرمایه داران و سینه چاک ترین عوامل آنان ، ربوده اند.

در طول تمامی این سالها سردمداران خانه ی کارگر، این مستمری بگیران سرمایه که خود را نمایندگان کارگران قلمداد می کردند، بهمراه تنی چند از عوامل شورای اسلامی کار ، در درون کارخانجات و مراکز کار وتولید ، کاری جز خبرچینی و جاسوسی برای سرمایه داران ، علیه کارگران و همکاری با عوامل سرمایه در همه ی زمینه ها و ابعاد ، از جمله در هیئت های سه جانبه ی معروف ، برای تعیین حداقل دستمزد کارگران به مراتب در زیر خط فقر ( که آخرین آن را درتعیین مبلغ 183 هزار تومان برای سال 86 دیده ایم) نداشته و همواره به مخالفت با خواستها و مطالبات حتی صنفی و رفاهی کارگران - البته به بهانه های مختلف - برخاسته اند. سردمداران جیره خوار خانه ی کارگر همچنین در جهت پاسداری از منافع سرمایه داران و عوامل آنان ، با ایجاد هرگونه تشکل مستقل و غیر دولتی کارگران از هر شکل و نوع آن اعم ازشورا و مجمع نمایندگان و سندیکا ویا هرچیز دیگر مخالفت کرده و با اعتصاب شکنی و حمله به اجتماعات وتجمعات کارگری در طول این سالها، ماهیت فعالیت ضدکارگری خویش را درپیشگاه کارگران آگاه، آشکارا به نمایش گذاشته است . تا آنجا که امروزه دیگر حنای این تشکل ضد کارگری و همزاد دیرینه ی آن " شورای اسلامی کار " در نزد کارگران رنگی نداشته و هر دوی این تشکل ها در مقابل کارگران بی اعتبار و بی آبرو شده اند .

متأسفانه درست در چنین شرایطی است که سازمان جهانی کار (آی ال او) خانه ی کارگر را به رسمیت می شناسد و نمایندگان آبرو باخته ی این تشکل ضد کارگری را که در شرایط حاضر از کمترین پایه و اعتبار در بین کارگران برخوردار نبوده و اتفاقا" بیشتر به چاقو کشی و چماقداری در نزد کارگران شهره اند، به عنوان نمایندگان کارگران ایران ، به مجمع سالانه خویش در 8 ژوئن فرا می خواند و آنان را به جلسه راه می دهد .

سئوال ما در اینجا ، از این سازمان که خود را سازمان جهانی کار با میلیون ها عضو می داند ، این است که به اصطلاح این نمایندگان (نمایندگان خانه ی کارگر) در کدام مجامع کارگری واز جانب چه کسانی بعنوان نمایندگان کارگران ایران برگزیده شده اند که شما با پذیرش آنان به جلسات سالانه ی این سازمان ، پای عوامل شناخته شده سرمایه را به چنین مجامعی باز می کنید تا احیانا" آبروی نداشته و از کف داده شان را باز ستانند و از این طریق - اگر بتوانند - چند صباحی دیگر بر گرده ی کارگران سنگینی کنند .

البته لازم است که (آی آل او) و کارگران متشکل در آن سازمان جهانی بدانند که در شرایط حاضر تشکل های سرمایه ساخته و آبرو باخته ای چون خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار ، بی حیثیت تر و مفتضح تر از آن هستند که با این ترفندها و زمینه سازی ها ، در دل کارگران ایران جای بگیرند ومورد قبول و پذیرش آنان واقع شوند . در واقع ، خاطرات مصائب و درد و رنج سالیان دراز رو در رویی کارگران با این به اصطلاح نمایندگان و این تشکل ها ی ضد کارگری بسیار تلخ تر از آن است که با این قبیل تحرکات سرمایه پسند ، از ذهن کارگران پاک شوند . این گونه بازی ها ، تنها عملکردهای آن سازمان جهانی را در نزد کارگران جهان بی رنگ تر و کم رمق تر خواهد نمود . این بازی ها تنها به تتمه ی حیثیت و اعتبار آن سازمان جهانی لطمه خواهد زد . به اینگونه بازی ها دل نبندید .

10.06.2007 -86/3/ اتحاد کمیته های کارگری 20

komiteyekargari@gmail.com

پنجشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۶

مراسم روز جهانی کارگرتاکیدی بر لزوم اتحاد عمل تشکلهای مستقل کارگری


با توجه به تجربه ناموفق خانه کارگر در برگزاری مراسم روز جهانی کارگر در سال گذشته ، که عملا" اجرای مراسم آن توسط کارگران آگاه ، از کنترل این ارگان وابسته خارج شده بود ، امسال خانه کارگر تا یک روز مانده به اجرای آن از اعلام مکان برگزاری خودداری کرد چه ، تصور می نمود با این ترفند می تواند مراسم را با حضور ایادی خود طبق یک برنامه فرمایشی از پیش تعیین شده به پیش برد. اما برخلاف چنین تصوری امسال نیز کارگران از شهرهای دور و نزدیک ، دسته دسته خود را به استادیوم شیرودی در قلب تهران رساندند تا در مراسم بزرگداشت روز جهانی کارگر حضوری فعال ، پر رنگ و تاثیر گذار داشته باشند و خواسته های برحق طبقه خود را فریاد زنند .

خانه کارگر از پیش تمهیداتی را تدارک دیده بود : سخنرانان خود را ردیف کرده بود و تریبون بلندی را دور از دسترس کارگران تدارک دیده بود تا به زعم خود تجربه سال قبل تکرار نشود و سخنرانانش بتوانند بی دردسر در فضای آرامتری نطق های از پیش آماده شده خود را راحت تر به خورد کارگران دهند. اما در طول تمام سخنرانیها کارگران آگاه که پلاگاردها و پرچمهایی نیز در دست داشتند خواستهای خود را در قالب شعارهایی فریاد می زدند، به طوری که عملا کنترل اجرای مراسم از دست خانه کارگر خارج شد، تا جایی که در چندین مرحله عُمال خانه کارگر از پشت تریبون اقدام به توهین وفحاشی نسبت به کارگران نمودند. بر خلاف تمام این تدارکات، باز هم خانه کارگر نتوانست ابتکار عمل را در دست بگیرد به طوری که در نهایت مجبور شد نیمه کاره دفتر و دستک خود را جمع کند و میدان راخالی نماید. در این میان کارگران حاضر در مراسم درحالیکه شعارمی دادند: " تشکل مستقل حق مسلم ماست." ، " کارگر، کارگر اتحاد اتحاد " ، " محمود صالحی آزاد باید گردد " از استادیوم خارج شدند و وارد خیابان سعدی (مفتح) گشتند و به سمت میدان 7 تیر به حرکت در آمدند .

در همین موقع نیروی انتظامی و لباس شخصی هایی که از قبل درخیابانهای اطراف مستقرشده بودند، با هجوم به سمت کارگران سعی داشتند جمعیت را متفرق نمایند که با واکنش غیر منتظره و شدید کارگران مواجه گشتند و نتوانستند از حرکت کارگران به سمت میدان 7 تیر جلوگیری کنند . جمعیت با در دست داشتن پلاگاردها و پرچمهایی با مضامین " نان، مسکن ، آزادی " ، " کارگران جهان متحد شوید" ، " ما انرژی هسته ای نمی خواهیم ، ما یک زندگی انسانی می خواهیم" درطول مسیر منتهی به میدان 7 تیر همچنان شعار میدادند : " قرارداد موقت ، اصول برده داری " ، " کارگر، معلم، دانشجو پیوندتان مبارک"، " مرگ بر این زندگی ، این همه شرمندگی" ، " مرگ بر حامی سرمایه دار" ، " کارگر زندانی آزاد باید گردد " و . . . نکته قابل توجه در این میان وجود پلاگاردها و پرچم هایی با امضای "شورای همکاری فعالین و تشکلهای کارگری" بود

در طول مسیر راهپیمایی در چندین نقطه برخوردهای شدیدی بین نیروی انتظامی و لباس شخصی ها از یک سو و کارگران از سوی دیگر صورت گرفت که کارگران با شعار " نیروی انتظامی خجالت ، خجالت " از نحوه برخورد آنان ابراز انزجار نمودند. در ضمن تعداد زیادی خبرنگار و عکاس از روزنامه ها وشبکه های تلویزیونی داخلی و خارجی نیز از صحنه های مختلف مراسم عکسبرداری و فیلمبرداری می نمودند

برگزاری مراسم اول ماه مه امسال تاکید دوباره ای بود برلزوم " اتحاد عمل " تشکلهای مستقل کارگری ، تا در قالب آن کارگران بر احیای حقوق از دست رفته خود پا بفشارند و حق طبقه خود را از حلقوم سرمایه داران بیرون بکشند ، تا دیگرشاهد لگد مال شدن حقوق انسانی خویش نباشند .

2 May 2007 - 86/2/ اتحاد کمیته های کارگری 12

Komitehayekargari@gmail.com

دوشنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۸۶

تنها راه نجات انسان، وحدت طبقاتی کارگران است


روز اول ماه مه ، روز راهپيمايی آزاد کارگران است.

روز اول ماه مه در كشورهاي مختلف دنيا ، كارگران به خيابان مي آيند، تا همبستگي طبقاتي خود را به نمايش بگذارند . در ايران نيز سالهاست كارگران مراسم خود را به شكل هاي مختلف ، كه البته مي كوشند مستقل برگزار كنند. امسال نيز كارگران مصمم هستند مراسم اول ماه مه را هر چه با شكوه، متحدانه و مستقل بر گزار كنند. مانيز در كنار هم سرنوشتان خود تلاش خواهيم كرد.

شوراي همكاري تشكل ها و فعالين كارگري مراسم مستقل خود را در جايي برگزار خواهد كرد كه كارگران بصورت وسيع و گسترده حضور دارد.

شوراي همكاري تشكل ها و فعالين كارگري تريبون و بلند گوي خود را در اختيار كارگران معترض خواهد گذاشت ، تا آنها به وضعيت موجود، فشار هاي اقتصادي و نمايندگان تحميلي از جانب كارفرمايان و عوامل شان هر چه گسترده تر اعتراض كنند.

شوراي همكاري تشكل ها و فعالين كارگري از تمامي كارگران، معلمان ، دانشجويان و دانش آموزان مي خواهد ضمن برگزاري هرچه با شكوهتر مراسم اول ماه مه ، بازو در بازو ، شانه به شانه ، با مشت هاي گره كرده بر عليه قرارداد هاي موقت و سفيد امضاء ، بيكاري و بيكار سازي ، خصوصي سازي ، عدم امنيت شغلي ، تورم و گراني ... و همچنين براي بدست آوردن مطالبات خود از جمله افزايش دستمزد ، كاهش ساعات كار، آموزش و پرورش رايگان ، تامين اجتماعي كامل براي همه ، بهداشت و درمان رايگان ، آزادي كارگران ، دانشجويان و معلمان زنداني ، رفع هر گونه مانع نسبت به ايجاد تشكل هاي آزاد كارگري و ايجاد جامعه ي انساني هر چه رساتر فرياد بزنيم.

كارگران ، معلمان ، دانشجويان و دانش آموزان!

در سايه وحدت طبقاتي فرياد تان پر طنين ، تلاش تان پيروز و كامتان شيرين باد.

سه شنبه خيابانها متعلق به كارگران است

1386/2/ شوراي همكاري تشكل ها و فعالين كارگري 4

انجمن فرهنگي، حمايتي كارگران

كميته پيگيري ايجاد تشكل هاي آزاد كارگري

كميته هماهنگي براي ايجاد تشكل كارگري

اتحاد كميته هاي كارگري

جمعي از فعالين كارگري

گروهي از دانشجويان آزاديخواه و برابري طلب دانشگاه هاي ايران

shorayehamkari@gmail.com

پنجشنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۶

محمود صالحي آزاد بايد گردد


روز 20/1/86 محمود صالحی فعال جنبش كارگري ايران تنها به اين دليل كه 3 سال قبل قصد برگزاری مراسم روز اول ماه مه (روز كارگر) را به همراه عده ای د يگر در شهرستان سقز داشته؛ محكوم و روانه زندان گرديد. بر گزاری مراسم روز كارگر در سراسر دنيا بدون هيچ مجوزی حق مسلم ما كارگران است.

نبايد بگذاريم به اين دليل هيچ كارگری در زندان بماند.

زندانی شدن محمود صالحی تعرض به تمامی فعالين جنبش كارگري است و در شرايطي كه روز كارگر نزديك مي شود؛ زندانی نمودن محمود صالحی در راستای مرعوب كردن ما كارگران برای برگزاری اين روز است. اما ما كارگران نه تنها اين روز را با تمام توان برگزار خواهيم كرد؛ بلكه مطالبه آزادی محمود صالحی را نيز در خيابانها فرياد خواهيم زد و بعد از آن نيز مبارزه در اين راه را ادامه خواهيم داد.

ما زندانی شدن محمود صالحي و هر گونه فشار ويا زندانی نمودن فعالين جنبش كارگري را شديدا محكوم می كنيم و در مقابل آن ايستادگی خواهيم كرد.

شورای همكاری تشكلها و فعالين جنبش كارگری

25/1/86

شنبه، فروردین ۲۵، ۱۳۸۶

محمود صالحي آزاد بايد گردد


روز 20/1/86 محمود صالحی فعال جنبش كارگري ايران به جرم برگزاری مراسم اول ماه مه (روز كارگر) روانه زندان گرديد. اين اقدام تنها زندانی كردن يك فعال جنبش كارگری نيست، بلكه تعرض به كل جنبش كارگری است. برگزاري مراسم اول ماه مه در سراسر دنيا بدون هيچ مجوزی حق مسلم كارگران است. نبايد اجازه دهيم كه به اين دليل هيچ كارگری در زندان بماند.

ما با تمام توان براي آزادي محمود صالحی فعاليت خواهيم كرد و از تمامی فعالين جنبش كارگری در داخل و خارج كشور دعوت می كنيم كه با مبارزه ای متحدانه به ميدان بيايند.

ما در روز اول ماه مه و بعد از آن، مطالبه آزادی محمود صالحی را در خيابانها فرياد خواهيم زد و در اين راه عقب نشيني نخواهيم كرد.

اتحاد كميته هاي كارگري

23/1/86

یکشنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۵

دوستان و رفقای " اتحادکمیته های کارگری" خسته نباشید


پیام تان را دریافت کردیم و از مضمون آن مطلع شدیم. برروی مسئله مهمی انگشت گذاشته، " اتحاد عمل " تشکل ها و فعالین کارگری، حول مبرم ترین مسائل جنبش کارگری و مقاومت هر چه متشکل تر و کارسازتر در قبال تعرض سرمایه و عوامل آن به جنبش کارگری وفعالین سرشناس آن.

پيشنهاد بهنگام و درخورتحسین تان برای متمرکز نمودن نیروها و پتانسیل موجود در جنبش کارگری و به طور مشخص فعالین و پیشروان این جنبش، برای مقابله با تعرض سرمایه و کارگزاران آن قابل تقدیر و ستودنی است. ما نیز با شما هم عقیده و همراهیم. نباید به سرمایه داران اجازه ی یکه تازی و قدرقدرتی داد. نباید دست آنان را در تعرض به ابتدایی ترین حقوق و مطالبات کارگری و هجوم به آزادی های مدنی و اجتماعی باز گذاشت. نباید در مقابل این لجام گسیختگی و قهر طبقاتی بیکار نشست، و تنها شاهد و ناظر این همه بی حرمتی و بی حقوقی به کارگران و توده های تحت ستم این دیار گرفتار در چنبرة حاکمیت سرمایه بود.

باید به هر طریق ممکن و تا آن جا که در توان داریم در برابر تعرض طبقاتی سرمایه داران و عوامل آنان، به موجودیت وسفره ی خالی کارگران مقاومت نمود. باید تاًمین امنیت شغلی کارگران را به عاملین و کارگزاران آن سرمایه تحمیل کرد. باید قراردادهای موقت کاررا ملغی نمود. باید جلوی اخراج هاو بیکارسازی های فردی و دسته جمعی کارگران را گرفت. باید برای دریافت حقوق و مطالبات معوقه ی کارگران و پرداخت به موقع آن ها یقه ی سرمایه داران را درید. نباید در مقابل پرونده سازی های پوشالی و بازداشت های غیر قانونی و بی دلیل، علیه کارگران و فعالین سرشناس کارگری و دستگیری و زندانی کردن آنان ساکت نشست. باید برای لغو احکام ناعادلانه و غیر قانونی و بی دلیل، علیه کارگران و فعالین سرشناس کارگری و دستگیری و زندانی کردن آنان ساکت نشست. باید برای لغو احکام ناعادلانه و غیر قانونی کارگران و فعالین کارگری و آزادی آنان، اقدامی عملی و متشکل نمود. باید بیش از پیش این مسائل را در سطوح مختلف جنبش افشا نمود و کارگران وهم طبقه ای های خود را حول تمامی این مسائل و موضوعات بسیج و متشکل نمود و به اعتراض فراخواند. باید اعتراضات پراکنده و غیر متشکل کارگران را به هم پیوند داد و در یک کلام، باید علیه سرمایه و مناسبات ذلت بار و ضد کارگری آن به پا خواست. البته ما آ گاهیم و اذعان داریم که این خواست ها و مطالبات و بسیاری دیگر نیز، در نهایت، متحقق نخواهد شد و صورت واقعیت به خود نخواهد گرفت، مگر با همت خود کارگران و به دست توانای خیل عظیمی از مزد بگیران و فروشندگان نیروی کار، که در تشکل های طبقاتی و ظلم ستیز خویش متشکل شده و آگاهانه و مصمم برای احقاق حقوق حقه ی خویش و مبارزه با مناسبات نابرابر و ضد کارگری موجود قد علم نمایند. اما یک نکته را نیز نباید از نظر دور داشت ( واین، در واقع همان چیزیست که شما دردعوت نامه تان، بر آن تاکید داشته اید) و آن این که، این گونه تاکتیک ها و اتحاد عمل ها، در ابعادی داخلی (و حتی بین المللی) میان بخش هایی از کارگران و تشکل ها، فعالین و پیشروان موجود کارگری، حول مبرم ترین و اساسی ترین خواست ها و مطالبات کارگران وبه طور مشخص، مقابله با تعرض طبقاتی سرمایه داران، علیه کارگران و فعالین سرشناس کارگری و محاکمه و زندان آنان، و همین طور اقدام عملی و مثمر ثمر برای تبرئه و آزادی شان ـ علیرغم وجود پاره ای اختلاف نظرات و تفاوت ها دراین میان و در این جا و آن جا در مجموع نه تنها در تضاد و تقابل با حق طلبی ها و دادخواهی های کارگران و کیفرخواست آنان علیه سرمایه و مناسبات نابرابرو ضد انسانی آن نیست و نه تنها با وحدت طبقاتی این طبقه ی تحت ستم و استثمار و سازمان یابی و تشکل پذیری آنان به عنوان یک طبقه، در تضاد و تقابل قرار نمی گیرد بلکه به سهم خود می تواند کمک موثری باشد در راستای همان تشکل یابی و تشکل پذیری کارگران و در نهایت وحدت طبقاتی آنان. این قبیل اتحاد عمل ها در پاره ای موارد حتی می توانند در تنظیم خواست ها و مطالبات کارگران در ابعادی گسترده و سراسری تاثیر گذاشته، سایر بخش ها و تشکل های کارگری را تحت عناوین و نام های مختلف به هم پیوند دهد و پیگیری خواست ها و مطالبات کارگران را در ابعادی داخلی و بین المللی تسریع نماید و بعضاً حتی مفاد کیفر خواست مورد نظر کارگران را بر ضد نظام سرمایه داری، به عوامل و کارگزاران تثبیت و تحکیم این نظام تحمیل نماید.

واقعیت این که در مجموع مسائل و موضوعات بود که ما را با شما در این امر خطیر، هم سو و همراه کرده است. ما را در کنار همراه خود بدانید و به همکاری و همراهی ما دراین خصوص، در حد توان مطمئن باشید. دست تان را به گرمی می فشاریم و برای تان آرزوی موفقیت و پیروزی داریم.

موفق و کامیاب باشید.

شورای هیئت تحریریه ی کارگر پیشرو

2\10\1385

پنجشنبه، آذر ۱۶، ۱۳۸۵

در باره شورای همکاری فعالین جنبش کارگری


پس از دعوت از فعالین جنبش کارگری برای تشکیل شورای همکاری فعالین جنبش کارگری بلا فاصله بعضی از تشکلات و فعالین به این دعوت نامه پاسخ گفتند، از جمله کمیته هماهنگی ... و کمیته پیگیری ... به این دعوت نامه جواب مثبت داده و از آن استقبال کردند.
تعدادی از فعالین در مورد هدف بالقوه یعنی ایجاد یک تشکل فراگیر پیشنهادات و نکاتی به نظرشان می رسید که می توان همه آنها را در شورای همکاری ... به بحث گذاشت. اما برای آنکه ابتدا به ساکن شورای همکاری شکل بگیرد و راه را هموار نماید ضروری است بر اساس هدف بالفعل آن یعنی مبرمترین مطالبات جنبش کارگری که همه بر آن توافق داریم مثل: امنیت شغلی، حق آزادی تشکل و بویژه خنثی کردن تهاجم به فعالین جنبش کارگری آغاز نماییم و شورایمان را ایجاد نماییم. بنابراین شورای همکاری ... بدون هیچ پیش شرطی ایجاد خواهد شد و ضمن پرداختن به هدف بالفعلش می تواند در کنار آن بحث تشکل فراگیر را به تبادل نظر بگذارد.

ایجاد شورای همکاری فعالین جنبش کارگری، گامی است به جلو برای ایستادگی محکمتر در مقابل تهاجمات سرمایه داری و بر این مبنا مجددا از فعالین دیگر جنبش کارگری برای شرکت در این شورا دعوت به عمل می آوریم.

اتحاد کمیته های کارگری

15/9/85

komiteye_kargari@yahoo.com

یکشنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۵

دعوت از فعالین جنبش کارگری


در چند سال گذشته شاهد تحرک فعالین جنبش کارگری، برای ایجاد تشکلات کارگری بوده ایم. هر یک بنا به شرایط و موقعیتها و گرایشاتی که داشته اند از زاویه ای به این مسئله پرداخته اند و شکل خاصی از تشکل را سازمان داد ند و یا زمینه ایجاد آن شدند.

سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران با سازماندهی چند هزار راننده این شرکت در تهران و با اعتصابشان توانستند پشت سرمایه داران را بلرزانند، از جمله این موارد است. اما پس از اعتصاب شدیدا مورد یورش قرار گرفتند و سرکوب شدند. بازداشت عده زیادی از آنها، حمله شبانه به خانه های رانندگان، غیر قانونی اعلام کردن سندیکای شرکت واحد، بازداشت طولانی منصور اسانلو رئیس هیئت مدیره این سندیکا و اخراج بسیاری از فعالین این سندیکا از شرکت واحد، نشانگر شدت سرکوب و برخورد با آنها است. متاسفانه بدلیل عدم آمادگی طبقه کارگر در حمایت از رانندگان شرکت واحد، سرکوب این سندیکا عملی شد و ضرباتی بر پیکر این سندیکا فرود آمد.

دیگر فعالین رادیکال جنبش کارگری در تلاش برای همبستگی و هماهنگی بین پیشروان جنبش در راستای ایجاد تشکل فراگیر کارگری اقدام به ایجاد کمیته ها و تشکلاتی نمودند. از آن جمله کمیته پیگیری برای ایجاد تشکلات آزاد کارگری، کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری و اتحاد کمیته های کارگری را می توان نام برد.

واقعیت آن است که تمام این تلاشها، با وجود مثبت بودن و برداشتن یک گام به جلو تا کنون نتوانسته به هدف خود یعنی برپایی یک تشکل فراگیر و حتی فراهم نمودن زمینه های آن برسد. هر کدام از این گرایشات رادیکال در حد توان خود در مقابل تهاجمات سرمایه داری ایستادگی کرده اند، اما مسئله ایجاد تشکل فراگیر همچنان به عنوان مسئله ای لا ینحل باقی مانده و ظاهرا پس از گذشت چند سال، هنوز در بن بست قرار دارد.

دلیل اینکه چرا هر یک از این گرایشات و از جمله خود ما نتوانسته ایم به این هدف نزدیک شویم و حد اقل بین پیشروان فعال جنبش کارگری هماهنگی و همکاری لازم را بوجود بیاوریم، از موضوع این نوشته خارج است و بسیار مفصلتر از آن است که در این نوشته کوتاه بتوان به آن پرداخت. اما بطور کلی می توان گفت که همه ما کمتر و بیشتر دچار برخورد انحصار طلبانه بوده ایم. اختلافات بین گرایشات رادیکال موجود واقعیتی است که به هیچ وجه قصد نادیده گرفتن آن را نداریم و اساسا یکی از کانالهای پیشروی جنبش کارگری پرداختن به انحرافات و اختلافات است. اما مسئله این است که آیا با وجود تضادهای موجود وجوه مشترکی که همانا رادیکالیسم این گرایشات در تقابل با سرمایه داری است وجود ندارد؟

با گذشت زمان رادیکالیسم در این گرایشات تقویت شده و بسیاری از فعالین جنبش کارگری به این نتیجه رسیده اند که ضروری است برای مبارزه با سرمایه داری و برای آنکه این مبارزه قوی تر باشد، باید دست اتحاد وهمکاری به سوی هم دراز کنیم. برای آنکه بتوانیم در تقابل با سرمایه داری فقط به دادن اطلاعیه بسنده نکنیم و بتوانیم تحرکات عملی داشته باشیم، ضروری است نوعی از همکاری و هماهنگی را بین خود سازمان دهیم.

همانطور که گفته شد اختلافات بین ما اختلافاتی واقعی است و در نتیجه ضروری است ضمن حفظ موقعیت کنونیمان طرحی برای همکاری منظم حول مبرمترین مطالبات جنبش کارگری، بین خود داشته باشیم. ما می توانیم شورای همکاری متشکل از نمایندگان گرایشات رادیکال جنبش کارگری مثل سندیکای شرکت واحد، کمیته هماهنگی... کمیته پیگیری... اتحاد کمیته های کارگری، انجمن فرهنگی کارگری، فعالین فلز کار مکانیک، دانشجویان هوادار جنبش کارگری و بسیاری از فعالینی که مستقلا فعالیت می نمایند، ایجاد نماییم. این شورا می تواند وظیفه هماهنگی و همکاری در مقابل تهاجم به فعالین کارگری و یا بطور کلی طبقه کارگر را بعهده بگیرد. در چنین حالتی فعالین متشکل در این شورا می توانند به سهم خود نقش بیشتری در عرصه مبارزه طبقاتی داشته باشند و بخشهایی از کارگران پیشرو را نیز جذب این حرکت نمایند. پراکندگی موجود یکی از علتهایی است که بدنه طبقه کارگر را از فعالینش جدا کرده و عملا طبقه کارگر قطبی قوی در مقابل سرمایه داری نمی بیند.

همانطور که گفته شد این شورا می تواند این خلا را تا حدود کمی پر کند و آغازی باشد برای ایجاد تشکل فراگیر و همکاری وسیعتر فعالین جنبش کارگری. هدف بالفعل این شورا همکاری و هماهنگی هر چه بیشتر این فعالین خواهد بود و هدف بالقوه اش می تواند ایجاد تشکل فراگیر ضد سرمایه داری باشد. در این شورا می توان بحث بر سر چگونگی ایجاد تشکل و حرکت به سوی آن در دستور کار باشد، ضمن اینکه این روند به هیچ وجه مخل مبارزه نظری و حرکت مستقل کنونی این گرایشات در سطح جنبش کارگری نیست.

طبیعتا طرح چنین همکاری و اتحاد عملی، مورد مخالفت آن دسته از افرادی قرار می گیرد که شدیدا منافع گروهی برایشان الویت دارد و بنا بر این ضروری است که همه دلسوزان واقعی جنبش کارگری، بخصوص همه آنها که در گرایشات نامبرده شده فعالیت دارند، بر ضرورت چنین همکاری پا فشاری نمایند و منافع جنبش طبقه کارگر را بر منافع گروهی خود ارجح بدانند. همکاری بین گرایشات موجود و نزدیکی آنها، گام بزرگی در جنبش کارگری است و می تواند ما را از بن بست فعلی خارج و زمینه های تشکل یابی کارگران را فراهم نماید. طبیعتا انعطاف و گذشت از اختلافات کوچک، برای تحقق چنین همکاری بسیار تعیین کننده و ضروری است.

ما به هیچ عنوان تصور نمی کنیم که این طرح کامل و بدون نقص است وبلعکس از تمام فعالین جنبش کارگری می خواهیم که برای تحقق هدف ذکر شده هر پیشنهادی به نظرشان می رسد ارائه نمایند. شرایط کنونی ضرورت چنین همکاری را بین ما فعالین جنبش کارگری بر جسته کرده است و باید این مسئله را به فال نیک گرفت. نباید روند تهاجم سرمایه داری به حقوق ما بدون مانع جدی و قوی تداوم یابد. اتحاد عمل و همکاری بین ما و حرکت در جهت ایجاد تشکلی فراگیر بین گرایشات رادیکال، باید از حرف به عمل تبدیل گردد.

اتحاد کمیته های کارگری
11/9/85

سه‌شنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۵

اسانلو دو باره دستگیر شد


در حالی که آقای اسانلو به همراه آقای مددی در خیابان قدم می زدند، مورد حمله نیروهای امنیتی رژیم قرار گرفتند و پس از ضرب و شتم آقای مددی اسانلو را با خود بردند. اسانلو که به تازگی و با ضمانت 150 میلیون تومان آزاد شده بود دوباره بازداشت شد. دشمنان طبقه کارگر از فعالین جنبش کارگری به شدت می هراسند و به هر بهانه ای آنها را مورد پیگرد قرار می دهند. اما همانطور که او پس از 8 ماه با فشار و مبارزه دیگر فعالین جنبش آزاد شد بار دیگر طعم آزادی را خواهد چشید. وقتی که آزادی فعالین جنبش کارگری برای سرمایه داران خطر ناک است، در حبس نگاه داشتن آنها به دلیل مبارزه برای آزادی آنها باید سرمایه داران را بیشتر به هراس بیندازد، همه فعالین جنبش کارگری باید به میدان بیایند تا بار دیگر اسانلو را آزاد نمایند.

ما بازداشت مجدد منصور اسانلو را محکوم می کنیم و تا آزادی او ساکت نمی نشینیم.

اتحاد کمیته های کارگری

28/8/85

یکشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۵

حکم بیدادگاه سقز علیه محمود صالحی و جلال حسینی را محکوم می کنیم


بیدادگاه سقز محمود صالحی و جلال حسینی را بدلیل شرکت در مراسم روز کارگر روز کارگر به 4 و 2 سال حبس محکوم کرده است. برگزاری مراسم روز کارگر ابتدایی ترین و مسلم ترین حق کارگران است، حکومت ضد کارگر این ابتدایی ترین حق کارگران را زیر پا می گذارد تا بدین وسیله فعالین جنبش کارگری را مورد پیگرد قرار دهد. حکومت به بهانه های مختلف سعی در سرکوب و به زندان انداختن فعالین جنبش کارگری دارد. ما ضمن محکوم کردن این حکم، نباید فقط به دادن اطلاعیه بسنده کنیم. باید با اتحاد و هماهنگی در مقابل آن بایستیم و نگذاریم جنبش کارگری اینچنین مورد تعرض قرار گیرد. ما با تمام توان برای لغو این حکم خواهیم کوشید.

اتحاد کمیته های کارگری

26/8/85

komiteye_kargari@yahoo.com

دوشنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۵

تعلیق دانشجویان را محکوم می کنیم

طی ماههای گذشته وزارت علوم ،صدها تن از دانشجویان مبارز و آزادیخواه را تنها به دلیل ابراز عقیده ،تعلیق کرده اند وبسیاری از آنها به دلیل چند ترم تعلیق پیاپی عملا اخراج می شوند .این دانشجویان که عمدتا هواداران جنبش کارگریند و یا برای آزادی های اجتماعی مبارزه کرده اند، همان فرزندان ما کارگران و دیگر مردم تحت ستم هستند.
این وظیفه نه تنها دانشجویان ، بلکه ما کارگران نیز هست که از دانشجویان تعلیق شده حمایت نماییم و نباید تصور کرد که تنها از طریق اعتراضات و پیگیری های فردی می توان به نتیجه رسید ، باید با برپایی تجمع و اعتراضات دست جمعی این تهاجم را خنثی نماییم . در این راه ما حمایت کاملمان را از دانشجویان اعلام می کنیم .

16/8/85

اتحاد کمیته های کارگری

komiteye_kargari@yahoo.com

تجمع کارگران در اعتراض به اصلاح قانون کار


در سه روز متوالی از سه شنبه 10/8/85 تا 12/8/85 صدها تن از کارگران و بازنشستگان در مقابل مجلس دست به تجمع زدند و نسبت به اصلاح قانون کار و باز پس گیری حداقل دست آوردهای کارگری، اعتراض کردند و شعار سر دادند. به اصطلاح نمایندگان مردم در مجلس هر بار قانونی در تعرض به حقوق کارگران وتوده ها به تصویب می رسانند، تا راه برای استثمار و غارت بیشتر توسط سرمایه داران باز شود. اگر کارگران به خیابان بیایند و به هر شکل مناسب اعتراضشان را نشان دهند، سرمایه داران و مجلسشان قادر نخواهند بود هر چه می خواهند انجام دهند و مجبور به عقب نشینی می شوند. باید در مقابل تعرض به سفره مان بی تفاوت نباشیم و اعتراضاتمان را یکپارچه تر و متحدانه به پیش ببریم.

نباید تصور کنیم، کارگرانی که دستمزد نگرفته اند واقدام به بستن خیابانی نموده اند به ما کارگرانی که دستمزدمان را گرفته ایم ارتباطی ندارد ویا اگر بخشی از کار گران به اصلاح قانون کار که مستقیما آنها را هدف قرار داده است اعتراض دارند به ما کارگرانی که در حاشیه این اصلاحیه قرار داریم ارتباطی ندارد.

واقعیت آن است که تا زمانی که ما به حمایت و پشتیبانی از هم نشتابیم، تا زمانی که هر بخشی از کارگران جداگانه و کاملا بی ارتباط با هم گام برمی دارند، ره به جایی نخواهیم برد. باید در حد توانمان به حمایت و همکاری با هم بپردازیم تا سرمایه داران را به عقب نشینی واداریم، حل مشکلات ما کارگران در گرو مبارزه یکپارچه و متحدانه است.

ماضمن محکوم کردن اصلاح قانون کار توسط مجلس اسلامی، از اجتماع و اعتراض کارگران در مقابل مجلس حمایت می نماییم.

                                        15/8/85

اتحاد کمیته های کارگری

komiteye_kargari@yahoo.com

چهارشنبه، مهر ۱۲، ۱۳۸۵

راهپیمایی و تجمع اعتراضی کارگران الکتریک رشت


در شرایطی که بیش از دو سال است کارخانه الکتریک رشت تعطیل شده و کارگران آن بیکار شده اند و بارها و بارها برای مطالباتشان دست به اعتراض زده اند ، اما هر بار دولتمردان و مالکان کارخانه خریده شده، به آنها وعده سر خرمن داده اند و در نهایت و متاسفانه بدلیل وقاحت سرمایه داران و تزلزل نمایندگان کارگران، رسیدن به مطالباتشان به تاخیر افتاده است . این بار نیز پس از مدتهای مدیدی کارگران بیکار شده نتیجه ای نگرفتند و و دیدند که چگونه حامیان سرمایه داران به آنها وعده های دروغین می دهند ، در نتیجه پس از برگزاری چند مجمع عمومی در رابطه با مطالباتشان، یکبار دیگر تصمیم گرفتند حرکت اعتراضی انجام دهند.

در روزهای 29 و 30 شهریور و اول مهر حدود 300 نفر از کارگران در خیابانهای مرکزی شهر دست به راهپیمایی زدند و به طرف استانداری حرکت کردند. کارگران شعار می دادند: "قبه جنایت می کند استان (منظور استانداری) حمایت می کند" " دزد زباله های شهر تهران برای غارت آمده به گیلان " " مسئول بی کفایت ننگت باد " و ... کارگران خشمگین پس از راهپیمایی در مقابل استانداری تجمع وچند تن از کارگران سخنرانی کردند. یکی از آنها با خشم شرایط سخت زندگیش را گفت و اینکه دیگر جانش به لب رسیده و هر کاری ممکن است انجام دهد. بسیاری از کارگران بیکار شده یا به کارهای موقت مشغولند ویا انتظار مطالباتشان را دارند تا بتوانند چرخ زندگی رادو باره به گردش در آورند.

مسئولین استانداری که خشم کارگران و حرکت اعتراضی آنان را دیدند، نماینده امنیتی استانداری را فرستادند و او در نهایت وعده داد که جلسه ای تشکیل و در عرض 15 روز وضعیت کارگران مشخص شود. کارگران با تهدید او و استانداری، اعلام کردند که اگر 15 روز دیگر مطالباتشان پرداخت نشود متحدانه به خیابان می ریزند و هر چه از دستشان بر می آید انجام می دهند.

مردم زیادی که شاهد راهپیمایی و تجمع کارگران بودند با آنها ابراز همدردی می کردند و دوست داشتند کاری برای آنها انجام دهند.

کارگران الکتریک باید بدانند فقط در صورت حرکت متحد و هماهنگ و ارتباط و ایجاد کمیته مشترک بین نماینگان کارخانه های مختلف قادرند، پشت سرمایه داران را بلرزانند و به خواسته های خود برسند. وعده بس است. چقدر باید بیکاری، فقر و گرانی را تحمل کرد؟ ما چه چیز برای از دست دادن داریم؟ باید بانیروی متحد به طور پیوسته به خیابان بیاییم و صدای اعتراضمان را بلند کنیم تا حقمان را از حلقوم سرمایه داران بیرون بکشیم. ما ضمن آمادگی برای حمایت همه جانبه از کارگران الکتریک رشت از تمام کارگران و مردم شریف، بخصوص کارگران شهر رشت در خواست می کنیم از کارگران کارخانه الکتریک رشت با تمام توانشان حمایت کنند و نگذارند بیش از این کارگران و خانواده هایشان تحت فشار قرار بگیرند.

اتحاد کمیته های کارگری ( کمیته گیلان )

5/7/85

شنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۸۵

( مبارزه و اعتصاب کارگران دیزل خودرو ( خاور


کاهش 30 هزار تومان از دستمزد کارگران قرار دادی که در ابتدای سال به دستمزد کارگران اضافه شده بود، موج خشم و کینه کارگران را بهمراه داشته است. اما متاسفانه بدلیل عدم انسجام طبقه کارگر مبارزه ای سراسری و وسیعی در این رابطه انجام نگرفت. اما کارگران دیزل خودرو در مقابل این تهاجم سرمایه داری ایستادند، و از ده روز قبل با تحریم ناهار به سالن غذا خوری نرفتند و اعتراض خود را نشان دادند، پس از یک هفته در شرایطی که به مطالباتشان توجهی نشد، دست از کار کشیدند و اعتصاب کردند. 7 هزار کارگر دیزل خودرو در شرایطی دست از کار کشیدند که قراردادهای موقت یکساله آنها تبدیل به قراردادهای یک ماهه شده است تا بیش از پیش کارگران را از بیکاری بترسانند و روحیه محافظه کاری را در میانشان دامن بزنند. اما تجربه نشان داده است که با سازش هر روز شرایط بدتری به ما کارگران تحمیل می کنند و در نتیجه تنها با اتحاد و مبارزه است که می توانیم به جلو گام بر داریم.

در نهایت پس از اعتصاب و وحشت کارفرمایان قرار شد روز چهارشنبه 15 /6/85 به کارگران پاسخ بدهند، اما در این مدت 3 اتوبوس که از خط تولید بیرون آمده بود به آتش کشیده شد و نیروهای امنیتی کارخانه را به محاصره در آوردند که البته با تجمع و برخورد آگاهانه کارگران نیروهای امنیتی کاری از پیش نبردند و فقط برخوردهای پراکندهای صورت گرفت.

البته هنوز مشخص نیست که کارگران از خشم اقدام به آتش زدن اتوبوسها کردند و یا عوامل سرمایه مبادرت به این کار کرده اند تا روحیه و یکپارچگی کارگران را را تخریب نمایند. به هر حال آنچه واضح است این مسئله است که، تنها مبارزه یکپارچه کارگران می تواند آنها را به نتیجه برساند و برخوردهای ماجرا جویانه و فردی راه به جایی نمی برد و گزک بدست دشمنان کارگران می دهد. مبارزه یکپارچه کارگران دیزل خودرو ادامه دارد. با لاخره در این هفته با تداوم اعتصاب، مدیریت مجبور به عقب نشینی شد، و با افزایش 20 هزار تومان به دستمزدها موافقت کرد. باز پس گرفتن بخشی از دستمزد کارگران با مبارزه یکپارچه یک پیروزی است و نشان می دهد که تنها از این طریق می توانیم حرفمان را به کرسی بنشانیم. اگر ما کارگران مبارزه ای همه جانبه و متحد با کارگران دیزل خودرو انجام می دادیم، قادر بودیم همانند آنها بخشی از دستمزدمان را باز ستانیم .

اتحاد کمیته های کارگری

21/6/85

komiteye_kargari@yahoo.com

چهارشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۸۵

خبر نامه کارگری اتحاد کمیته های کارگری


اتحاد کمیته های کارگری از این پس اخبار مسائل کارگران و مبارزاتشان را ماهانه منتشر می کند از تمام فعالین جنبش کارگری تقا ضا داریم تا اخبار مربوطه و پیشنهادات را برای ما ارسال نمایند تا هر چه بیشتر بتوانیم کارگران را در جریان مشکلات و مبارزاتشان قرار دهیم و به یاری یکد یگر بشتابیم

خبر نامه کارگری اتحاد کمیته های کارگری

مرداد 85

1- در اوایل مرداد یکصد نفر از کارگران شرکت تولیدی بهمن اخراج شد ند . و 500 نفر دیگر در معرض اخراج قرار دارند . در ادامه روند خصوصی سازی ، شرکت بهمن نیز باید همانند د یگر شرکتها ابتدا به ورشکستگی کشانده شود تا به قیمت مفت توسط سرمایه داران خریداری گردد و در این رابطه ابتدا باید کارگران را اخراج کنند

2- 36 ماه است که کارخانه الکتریک به تعطیلی کشیده شده و کارگران بدون دریافت مزایا یشان رها شده اند با وجود مبارزات آنها و وعده های مسئولین هنوز هیچ اقدامی صورت نگرفته . در این رابطه کارگران شرکت مذکور در مقابل دفتر تعاونی شرکت دست به تجمع زدند تا بار دیگر صدای اعتراضشان را به گوش مردم برسانند .

3- گروهی از معلمان حق التدریسی در مقابل وزارت آموزش و پرورش تجمع کردند تعداد آنها 300 نفر بود که بیشتر آنها را زنان تشکیل می دادند . آ نها خواهان رسمی شدن و مشخص شدن وضعیتشان بودند . اما مسئولین مربوطه جوابهای سر بالایی به آنها دادند . این در حالی است که آموزش و پرورش با کمبود نیرو مواجه است ، اما برای آنکه حق و حقوق کمتری به معلمان بپردازد و هر زمان که خواست، بتواند آنها را اخراج کند، به رسمی شدن معلمان تن نمی دهد . 4-از ابتدای سال تا کنون در نتیجه برنامه خصوصی سازی پنج هزار کارگر در استان مازندران بیکار شده اند .

5- مرکز آمار ایران میزان بیکاری را در بهار امسال 11 در صد جمعیت فعال اعلام کرده است .این آمار بسیار کمتر از میزان واقعی است چون تمام کسانی که به شیوه های مختلف مثل دست فروشی و ... مشغول هستند جز این آمار به حساب نمی آیند و شاغل محسوب می شوند . در همین شرایط به واسطه قیمت بالای نفت صندوق ذخیره ارزی که ملیونها دلار در آن انباشت شده و دائما افزوده می گردد به بهانه های ایجاد اشتغال و... مورد چپاول سرمایه داران قرار می گیرد .

6- میزان بیکاری جوانان 15 تا 24 ساله 6/22 درصد در بهار امسال اعلام شده است .

7- در اواخر مرداد تجمع اعتراضی در سقزدر حمایت از فعال کارگری محمود صالحی به بهانه شکایت یکی از عوامل حکومتی برپا گردید ، که حدود 100 نفر در ان شرکت داشتند. این تجمع در مقابل دادگاه سقز انجام شد

8-80 کارگر صنایع چوب طالقانی در غرب تهران از 3 ماه پیش تا کنون دستمزدی دریافت نکرده اند و در این رابطه بارها دست به اعتراض زده اند .

9- وضعیت سوء تغذ یه در استان سیستان و بلوچستان بحرانی و بسیار نگران کننده شده است . کوتاهی قد کودکان در این استان حدود 38 درصد، کم وزنی 26 درصد ،لاغری 11 درصد اعلام شده است . سو ء تغذیه موجب افت ضریب هوشی نوجوانان شده است . تعدادمرگ ومیر مادران در هنگام زایمان در این استان افزایش یافته و در مجموع وضعیت فاجعه بار انسانی در این ایتان وجود دارد .

10-300 کارگر در طبس کار خود را از دست دادند و بسیاری از کارگاههای دیگر در معرض تعطیلی قرار دارند ، کارفرمایان در کارگاههای فعال نیز از این مسئله سوءاستفاده کرده اند و حد اقل دستمزد تعیین شده در سال 85 را اجرا نکرده اند و هر کس که اعتراض می کند را اخراج می کنند . متاسفانه کارگران هنوز به مبارزه ای دست جمعی در این رابطه اقدام نکرده اند .

11- دولت اعلام کرده که اتباع خارجی غیر قانونی (که اکثریت آنها کارگر هستند) که همسر ایرانی دارند، یا باید آنها را با خود از ایران ببرند ویا از آنها جدا شوند . این برخورد پایمال کردن ابتدایی ترین حقوق انسانی است باید آنرا افشا و با آن مبارزه کنیم .

12- کارگران شهرداری که عموما تحت اختیار پیمانکاران هستند 3 ماه است که دستمزدشان را در یافت نکرده اند و شدیدا در مضیقه قرار دارند .

13 – طی سال 84 در تهران بر اثر ریزش چاه در هنگام حفاری وجود داشته ، محبوس شدن 29 مورد و مجموعا 29 نفر جان باخته اند . اکثر کارگران جانباخته حتی تحت پوشش بیمه نیز نبودند.همه حوادث در اثر نبودن امکانات ایمنی و رعایت نکردن نکات ایمنی از جانب کارفرمایان بوده است .

14- پس از ماهها مبارزه ومقاومت منصور اسانلو فعال کارگری آزاد شد . البته آزادی او مشروط است و با قید ضمانت 150 میلیونی آزاد شده است .

15- آمار کارگران قراردادی در بهار امسال به 67 درصد رسید و با بازنشسته شدن کارگران رسمی در هر سال تعداد بیشتری قراردادی می شوند .

16- کوفی عنان ،دبیر کل سازمان ملل اعلام کرد فقر توان بالقوه یک میلیارد جوان را گرفته است . جوانان نیمی از بیکاران جهان را تشکیل می دهند . این در حالی است که یک سوم نیروی کار جهان را جوانان تشکیل می دهند

17- افزایش حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی در سال 85 نادیده گرفته شده و و 200 هزار تومان در ماه فقط به بازنشستگان لشکری و کشوری تعلق گرفت . اکثریت بازنشستگان تامین اجتماعی کارگران باز نشسته هستند و شدیدا با مشکل مال دست به گریبان هستند .

اتحاد کمیته های کارگری

komiteye_kargari@yahoo.com

مرداد25 /85

شنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۸۵

اسانلوی مبارز آزاد شد

بالا خره پس از هشت ماه زندان، منصور اسانلو رهبر سندیکای شرکت واحد آزاد شد. طی این چند ماه رانندگان شرکت واحد و فعالین جنبش کارگری در ایران، با تجمعات و اطلا عیه ها مبارزه ای پیگیر را برای آزادی وی انجام دادند. هر چند آنها بخش کوچکی از طبقه کارگر بودند و از طرف رسانه ها نیز شدیدا اخبار مبارزاتشان سانسور می شد، اما دست از مبارزه بر نداشتند و صدایشان را به گوش دیگران رساندند. برای اولین بار در این سالها مبارزه کارگران ایران با حمایت بین المللی کارگران مواجه شد. کارگران بسیاری در سراسر دنیا در 15 فوریه در مقابل سفارت خانه های ایران تجمع کردند و در جریان حمایت از سندیکای رانندگان شرکت واحد خواستار آزادی منصور اسانلو شدند. مجموعه این مبارزات تاثیرات خود را گذاشت و رژیم را وادار به عقب نشینی کرد. این یک پیروزی بزرگ برای نه تنها سندیکای شرکت واحد، بلکه برای کل جنبش کارگری ایران است.

اما در این جدال و مبارزه بودند کسانی که صفشان را از کارگران جدا کردند و با برچسب سندیکایی بودن این مبارزات نه از اتحاد بین المللی کارگران در 15 فوریه حمایت کردند ونه در حاد ترین شرایط حتی از تخریب شخصیت اسانلو فرو گذار کردند.

به هر حال با مبارزه کارگران در داخل و خارج کشور منصور اسانلو آزاد شد. آزادی منصور اسانلو آزادی یک شخص معمولی نیست، مرحله ای از مبارزه طبقه کارگر ایران است، که گامی به جلو بر داشته و آزادی یکی از فعالینش را به عرصه ای از مبارزه تبدیل کرد. تداوم و شفاف سازی این مبارزات پراکنده، در نهایت گسترش می یابد و سیل عظیمی ایجاد خواهد کرد تا هر نشان و اثری از استثمار و زندانهای سرمایه داری را جارو کند. البته هنوز سندیکای شرکت واحد برسمیت شناخته نشده است و فعالین آن مورد تهدید و آزار قرار می گیرند، آقای اسانلو با وثیقه 150 میلیون تومانی آزاد شده و حدود 140 نفر از فعالین شرکت واحد به سر کارهایشان باز نگشته اند. بنا بر این باید مبارزات و حمایت از آنها را همچنان ادامه داد و تا آزادی بدون قید و شرط اسانلو، آزادی فعالیت سندیکای شرکت واحد و بازگشت بکار همه رانندگان اخراجی از پای ننشینیم.

زنده باد اتحاد و همبستگی کارگران

اتحاد کمیته های کارگری

27 /5/85

دوشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۸۵

تحزب و جنبش طبقه ی كارگر از نگاه پايدار


محمد حسين

به نقل از نشریۀ كارگر پیشرو، شماره ۶

اخيراً آقاي ناصر پايدار مقاله اي تحت عنوان "كمونيسم، جنبش و تحزب" نوشته است كه به نظر من عصاره ی ديدگاه هايش و هر آن چه را كه تا به حال در لفافه و اشاره مي گفت با صراحت بيان داشته است. در اين رابطه رفقايی به نام "مدافعان سوسياليسم" به نقد آن پرداخته اند كه خواندن آن را به تمامي فعالين جنبش كارگری پيشنهاد می كنم. ("آنارشیسم­سندیكالیسم و انحلال طلبی، مروری بر نوشته «جنبش كارگری، كمونیسم و مسئله تحزب» نوشته ناصر پایدار"، اردیبهشت ماه ۱۳۸۴) اما چند نكته ی ديگر به نظر ما رسيد كه لازم دانستم در اين مورد به آن بپردازم. آقای پايدار در صفحه ی 4 اين مقاله چنين مي گويد:

"طبقه ی كارگری كه موجوديت اجتماعی و جنبش طبقاتی خود را از همه سو شقه شقه كرده باشد، مسلماً قادر به احراز چنين موقعيت و نقشی نمی گردد. تجزيه كردن جنبش كارگری به جنبش صنفی و سياسی، دمكراتيك و سوسياليستی، رفرميستی و انقلابی يا سنديكائی و حزبی و نظائر اين ها معنايش خلع سلاح جامع الاطراف طبقه ی كارگر در كارزار عليه سرمايه داری، تهی كردنِ تام و تمام جنبش كارگری از ظرفيت تدارك برای انقلاب كمونيستی و هُل دادن توده های كارگر به سياهچالِ جاودانه ديدن نظام بردگی مزدی است."

همان طور كه می بينيم آقای پايدار مخالف شقه شقه شدن طبقه ی كارگر و در واقع چند دسته گی آن بر اساس دسته هايی است كه گفته شده. و البته اين حرف به ظاهر زيبايی است كه بايد از متفرق شدن و چند دسته شدن كارگران جلوگيری كرد. اما باید واقعيت انكار ناپذيری را كه آقای پايدار دوست ندارد آن را ببيند یادآوری كرد: تفكرات و گرايشات چون رفرميستی، سنديكاليستی، دمكراتيك و سوسياليستی و انواع و اقسام احزاب، و ما می توانيم بسياري گرايشات ديگر را نيز اضافه كنيم، مثل آنارشيست ها، آوانتوريست ها، اپورتونيست ها، ليبرال ها و غيره، همگی نه براساس تمايل ما و حتی طبقه ی كارگر، بلكه واقعيات وجودی طبقات و اقشار متفاوت و متضاد و داشتن منافع مختلف است كه شكل گرفته اند، و نمونه ی بارز آن را حتی در انترناسيونال اول ديديم. گرايشات مختلف و دسته بندی ها، تأثيرات خود را بر طبقه ی كارگر به جا گذاشته و می گذارند. راه حل آن نه در بيان اين مسئله است كه بايد از اين دسته بندي ها فاصله گرفت، چرا كه اين مسئله هيچ دردی را دوا نمی كند. مگر نه اين كه بخشی از طبقه ی كارگر آلوده به سنديكاليسم، بخشی آلوده به ليراليسم، بخشی آلوده به مذهب، بخشی آلوده به ديگر احزاب غير كارگری است؟ هرگز با بيان اين كه ما تشكلي ضد سرمايه داری هستيم كه با هيچ دسته بندی كاری نداريم، مشكلی حل نمی شود. چون اين نيز خود نوعي دسته بندی است. زمانی می توانيم به روی كارگرانی كه جذب دسته بندی هايی كه خارج از اراده ی ما شكل گرفته است، تأثير بگذاريم كه به عنوان يك گرايش مشخص وارد عرصه ی مبارزه ی ايدئولوژيك عليه آن ها بشويم. و پُر واضح است كه هر نقدی از يك موضع و جايگاهی معنا پيدا می كند و اين همان دسته ی ديگری است كه ما را شامل می شود. به عبارتی ساده تر، اگر بخواهيم از دسته بندی های غير كارگری كه جنبش كارگری را آلوده كرده فاصله بگيريم، بايد به نبرد تئوريك و نظری با آن ها بپردازيم. حال هر نامی كه آقای پايدار می خواهد بر آن بگذارد، اما در اصل مسئله تغييری پديد نمی آيد. فقط و فقط تنها راه واقعی برای رهايی از چنگال هزاران توطئه و دسته بندی بورژوايی كه بر سر راه طبقه ی كارگر قرار دارد، به نبرد پرداختن با آن هاست. و آيا در چنين موقعيت و برخوردی ما خود يك گروه و در بهترين حالت بخشی از طبقه ی كارگر نيستيم؟ و ما (بخوان آقای پايدار) چه دوست داشته باشيم و چه نه، خود يك حزب و يا گروه سياسی هستيم. نمونه ی بارز آن خودِ آقای پايدار است. آقاي پايدار خود بر اساس برخورد با ديگر گرايشات و مرزبندی ای كه با سنديكاليسم و سكتاريسم دارند، خود نماينده ی گرايشی خاص در جامعه است.

واقعيت اين است كه به هيچ رو اهميت ندارد كه ما دسته ای كوچك حزبی باشيم، اين اهميت دارد كه خط و مشی و رويكرد ما در نهايت در جهت منافع فراگير طبقه ی كارگر است يا خير. نمونه ی بارز آن مانيفست كمونيست است كه محصول گروه اتحاديه ی كمونيست ها بود كه ماركس و انگلس آن را تدوين كردند و با وجود آن كه آن ها گروهی كوچك كمونيستی بودند، هنوز هم پس از گذشت بيش از 150 سال تأثيرات درخشانی به جای می گذارد كه رهنمون عمل طبقه ی كارگر است.

آقاي پايدار چنين مي گويد:

"يك حزب سياسی اپوزيسيون در شرايط تعميق نارضائی كارگران از دولت و احزاب رسمی بورژوائی مي تواند با جلب حمايت اتحاديه های حاوی اعتراضات جاری كارگران قدرت را به دست گيرد. اين حزب می تواند تمامی گفته ها، شعارها، رويكرد ها و اقداماتش را با نام كمونيسم آغاز و با جوش و غليان كمونيسم ستايی به پيش بَرَد، مي تواند خيلی كارها در اين راستا انجام گيرد، اما انقلاب كمونيستی و محو كار مزدوری تنها و تنها كار پرولتاريائی است كه در خارج از مدار تقسيم بندی های صنفی و سياسی، دمكراتيك و كمونيستی و مشابه اين ها در يك جنبش سراسری اجتماعی و طبقاتی حول بديل معين و متعين كمونيستی، حول آلترناتيو برنامه ريزي كمونيستی كار و توليد و زيست اجتماعی متحد شده باشد."

در اين جا كُنهِ نظرات آقاي پايدار روشن مي شود. پايدار با تمام طفره رفتن ها اعتراف مي كند كه ممكن است حزبي با حمايت كارگران قدرت را به دست گيرد، اما بلافاصله مي گويد كه انقلاب كمونيستی كار كارگرانی است كه خارج از مدار تقسيم بندی هاي صنفی و سياسی و غيره قرار داشته باشد. اگر بپذيريم كه حزبی قادر است با حمايت كارگران قدرت را به دست بگيرد، پس بايد بپذيريم كه اين حزب مي تواند حزبی متشكل از خودِ كارگران و نمايندگان شان هم باشد. حزبی كه متشكل از كارگرانی است كه قادر باشد قدرت سياسی را قبضه و بورژوازی را سرنگون سازد، ديگر چرا يك حزب فرقه ای و سكتاريستی است؟

در اين جا تناقض فاحشی وجود دارد. اگر حزبي برخلاف آن چه در قبل آورده شد، كه داراي تقسيم بندی و مرزبندی های ايدئولوژيك است كه طبقه ی كارگر را شقه شقه می كرد، حالا قادر باشد با حمايت كارگران قدرت را قبضه نمايد، دو مسئله را ثابت مي كند. اول اين كه با وجود تمام مرزبندي هايش قادر است با حمايت كارگران قدرت را قبضه كند، و دوم اين كه كسب قدرتی كه توسط كارگران و حزب مقبول شان انجام شود چيزي جز انقلاب نيست. در صورتی كه آقای پايدار بلافاصله مي گويد، "اما انقلاب و محو كار مزدوری تنها كار پرولتاريایی است كه در خارج از مدار تقسیم بندی های صنفی و سیاسی، دموكراتیك و كمونیستی و مشابه اینها در یك جنبش سراسری اجتماعی و طبقاتی حول بدیل معین و متعین كمونیستی... متحد شده باشد." حالا اگر حزبي با حمايت پرولتاريا قدرت را قبضه كرده چرا اين يك انقلاب كمونيستی نيست؟ در صورتي كه فرض را بر اين بگذاريم كه اين حزب همان منافع توده های به پا خواسته را و خود آنان را در بَر دارد، چرا نبايد بتواند برنامه ای برای لغو كار مزدی داشته باشد؟ به عبارتی ديگر اگر طبقه ی كارگر به چنان مدارجی از آگاهي رسيده كه لغو كار مزدي را مطالبه می كند، پس حتماً همين كارگران در قالب يك حزب نيز می توانند اين مطالبه را داشته باشند و به كُرسی بنشانند. آقای پايدار كه با هرگونه حزبی مخالف می كند چند سطر پايين تر می گويد:

"اگر كارگران پروسه ی مبارزات خود را اين گونه پی گرفته باشند ممكن است پيروز شوند يا احتمالاً شكست بخورند، اما در غير اين صورت، آن گاه كه نيروی پيكار طبقاتی خويش را در كلاف سر در گُم تقسیم بافی های حزبی و سنديكاليستی، دمكراتيك و سوسياليستی و... یله كرده باشند شكست تنها سرنوشت پروسه ی جدال خواهد بود."

چظور ممكن است پيكار طبقاتي كارگران تحت رهبري و هدايت حزب خودشان به نتيجه نرسد، اما به شكل خود به خودي و بدون انسجام و برنامه پيروز گردد؟ آقاي پايدار پا را فراتر از اين گذاشته و به كلاف سر در گُم دمكراتيك و سوسياليستی اشاره مي كند، يعني اگر گرايشي برنامه ی سوسياليستی داشته يا نداشته باشد، برنامه ی لغو مالكيت خصوصي داشته يا نداشته باشد، فرقی نمی كند، اين نهايتِ ستيزِ آقاي پايدار با هرگونه ايدئولوژی را نشان مي دهد و هر آن چه را كه براساس واقعيات و منافع طبقات در جهت سوسياليستی و يا خلاف آن را به سخره مي گيرد. واقعاً كسي كه فرقي بين سنديكا، حزب، برنامه ی دمكراتيك و سوسياليستی قائل نيست كلاف سر در گُمي درست مي كند يا حزب طبقه ی كارگر؟

اما خود او چه بخواهد و چه نخواهد درگير همين كلاف سر در گُم است. آقای پايدار به كَرات در همين مقاله به ضرورت لغو كار مزدی اشاره می كند و البته بايد از او پُرسيد پس آن گرايشي كه برنامه ی دمكراتيك دارد و مخالف لغو كار مزدی و برنامه ی سوسياليستی است، در نزد ايشان چه جايگاهی دارد؟

آقای پايدار برای اين كه هر چه بيشتر نقش تئوری انقلابی و حزب طبقه ی كارگر را كم رنگ تر نمايد و آن را در مقابل جنبش كارگری قرار دهد، سعی می كند اثبات كند كه جنبش خودبخوديی طبقه ی كارگر بدون نياز به چنين واسطه هايی (تئوري و حزب) به كمونيسم ختم خواهد شد، اما در اين رابطه شديداً دچار تناقض گويی می گردد. در يك جا به تقسيم بندی های سوسياليستی، دمكراتيك، سنديكايی و حزبی اعتراض می كند، اما در جای ديگر چنين می گويد:

"تمامی آن چه كه در مورد نقش كمونيسم به مثابه ی حلقه ی اتصال همه ی اشكال متفاوت اعتراض طبقه ی كارگر در جامعه ی كاپيتاليستی، نماد عالی نمايش قدرت واقعی كارگران در تمامی قلمروهای مبارزه ی طبقاتی و به عنوان پيش شرط ضروری احراز توانائی توده های كارگر برای جايگزينی نظام سرمايه داری توسط سازمان كار و مدنيت كمونيسم گفتيم، به عينه و با تمام و كمال در مورد فرايند متشكل شدن توده هاي كارگر نيز صدق مي كند. هر اعتراض، مقاومت يا جنبشي دقيقاً نوع تشكل خاص و متناظر با خود را ايجاب مي كند." (ص 6، تأكيد از من است)

آقای پايدار از يك سو به تشكلات سنديكايی و حزبی، سوسياليستی و دمكراتيك مي تازد و از سوي ديگر اعتراف می كند كه برای هر جنبش دقيقاً نوع تشكل خاص و متناظر با خود ضروری است. اگر آقای پايدار می داند كه سطوح مختلف جنبش تشكلات خاص خود را می طلبد، بايد بداند كه در جريان جنبش روزمره ی كارگری و كارگرانی كه در جريان مبارزه قرار می گيرند به ده ها تفكر و نگرش بورژوايی آلوده اند، عده ای به ليبراليسم، عده ای به آنارشيسم، عده ای به انفعال و ده ها مورد ديگر گرايش دارند. اما همين توده ها در تشكلاتی كه مطالبات روزمره ی اقتصادی شان را بيان می كنند تا حدود زيادی متشكل می شوند.

اما همان گونه كه خودِ آقای پايدار نيز در صفحه ی 6 توضيح مي دهد، آن ها بايد كمونيسم را در جنبش خود وارد كنند، آن ها بايد براي لغو كار مزدی بجنگند، و آن ها بايد برای الغاء مالكيت خصوصي بر وسائل توليد، و قبل از همه ی اين ها برای سرنگونی بورژوازی بجنگند. اما پرولتاريايی كه به اين سطح نرسيده كه برای چنين مطالباتی بجنگد، در مقابل آن بخشی از پرولتاريای آگاه كه بسيار قليل است، تفاوت هاي زياد و فاصله ی زيادی دارد. حال اين بخش آگاه پرولتارياست كه حامل كمونيسم است. به قول آقای پايدار:

"كارگران مي توانند چرخ توليد را از حركت فرو اندازند، مي توانند نظم سياسی سرمايه را بر هم ريزند، می توانند كل جامعه ی كاپيتاليستی را در شعله های سركشِ انقلاب خويش به آتش كشند اما در همه ی اين حالات بدون مسلح بودن به راه حل كمونيستي نه فقط بازگشت به بازار فروش نيروي كار تنها راه پيشِ پای شان خواهد بود كه حتي هيچ تضمينی براي حراست از دستاورد های احتمالی معيشتی و رفاهی مبارزات خويش نخواهند داشت." (ص 5)

پس بنابراين چه بخواهد و چه نخواهد اين بخش كوچك و آگاه در صورت سازمان دهی خود چيزی جز يك حزب و يا گروه نيست كه تلاش مي كند كمونيسم را به درون طبقه ی كارگر ببرد. و اگر كمي واقع بين باشيم و به دور و برمان نگاه كنيم در خواهيم يافت كه اين مسئله يك پروسه ی دراز مدتي است كه خارج از اراده ی ماست و تا زمانی كه اين پروسه به سرانجام برسد ما (يعني كارگران آگاه به منافع طبقاتي مان) هم چنان در حداقل و به صورت يك گروه نسبت به كل طبقه ی كارگر هستيم. ما هر اسم و عنوانی كه برای اين گروه آگاهان (كمونيست ها) بگذاريم، آن ها چاره ای به جز اين ندارند كه با متشكل شدن شان به درون طبقه ی كارگر بروند، در جنبش ها شركت كنند، و گام به گام در پروسه مبارزه ی طبقاتی آگاهی را منتقل بكنند. اين همان كمونيسمی است كه آقاي پايدار از آن نام می برد، اما پروسه ی تبديل آن به يك جنبش فراگير سوسياليستی را قيچی می نمايد.

اگر چنان چه احزاب و گروه هايی به نام طبقه ی كارگر و كمونيسم فرقه گرايی و اراده گرايی خود را بروز می دهند، اگر چنان چه احزاب و دسته جاتی به جاي طبقه ی كارگر می خواهند انقلاب كنند، هيچ ارتباطی با اين واقعيت ندارد كه طبقه ی كارگر بايد حزب خود را داشته باشد و برای اين كه اين حزب فراگير و توده های كارگر را در خود جای دهد ضروري است پروسه ی تبليغ و گسترش كمونيسم (تئوری انقلابی) را طي كند.

صرف گفتن اين كه ما بايد تشكلی توده ای و همه گیر داشته باشيم، هيچ تشكيلاتي را فراگير و گسترده نمی كند، صرف گفتن اين كه نبايد فرقه گرا و حزبی باشيم، هيچ دسته ای را (و از آن جمله گرايش آقاي پايدار را) در ميان كارگران گسترده و فراگير نمی كند. مبارزه ی طبقاتی روند طولانی و گسترده ای دارد كه بايد يك تشكل و به عبارتی صحيح تر تشكلاتی بر اساس سطح جنبش و ويژگی های آن به سازمان دهی و اشاعه ی كمونيسم در آن بپردازند، و ما نيز از اين قاعده و واقعيت جدا نيستيم.

آقای پايدار به گونه ای حرف می زند و از كمونيسمي كه بايد در مبارزه ی طبقه ی كارگر وجود داشته باشد چنان سخن مي گويد كه ظاهراً چيزی به جز تئوری انقلاب است. اما لازم است اين نكات بديهی را يادآوري كنيم كه، توضيح و تشريح ضرورت لغو كار مزدی، لغو مالكيت خصوصی وسايل توليد، ضرورت انقلاب و نفی اصلاح طلبی و رفرميسم، نقد سكتاريسم و ده ها مورد ديگر كه بحث در مورد آن ها ضروری و اجتناب ناپذير برای ماست، همه و همه ی اين ها چيزی نيست جز تئوری انقلاب و يا به عبارتی ديگر علم مبارزه ی طبقاتي پرولتاريا ( ماركسيسم).

آقای پايدار برای پوشاندن تناقض نظری اش به مانيفست ماركس متوسل می شود كه ما عيناً آن را از نوشته ي ايشان نقل می كنيم:

"در مانيفست كمونيست در توضيح رابطه ی كمونيست ها با طبقه ی كارگر قبل از هر چيز به اين نكته ی اساسی تأكيد می شود كه كمونيست ها حزب خاصی در برابر ديگر احزاب كارگری نيستند، بلكه هدف عاجل آن ها متشكل ساختن پرولتاريا به صورت يك طبقه است، نوعی از تشكل كه تجلی واقعی توده های كارگر است."

ببينيم واقعاً معنای آن چه ماركس می گويد و آن چه آقای پايدار تفسير می كند چيست؟ سخنان ماركس پيچيده و در هم و بر هم نيست و صراحتاً می گويد كه كمونيست ها حزبی در مقابل ديگر احزاب كارگری درست نمی كنند. تا اين جا ماركس به صراحت بر اين مسئله تأكيد دارد كه ديگر احزاب كارگری كه كمونيست نيستند، حال به هر عنوانی كه بخشی از منافع طبقه ی كارگر را نمايندگی كنند و در سطحی هستند كه يك حزب كمونيستی نيستند، چيزی نمی توانند باشند به جز تشكلاتی كه مطالبات اقتصادی و يا فرهنگی طبقه ی كارگر را نمايندگی می كنند، در تضاد با تشكل كمونيستی طبقه ی كارگر نيستند و برای اين كه برا كارگران توهمی در اين رابطه به وجود نيايد هدف كمونيست ها را متشكل كردن طبقه ی كارگر و نوعي از تشكل كه تجلي واقعي توده هاي كارگر است، قرار مي دهد. آيا صراحت بيشتر از اين ممكن است تا نشان دهد كه، هدف حزب طبقه ی كارگر در اين راستا است كه كُل طبقه را می خواهد متشكل كند و تجلی آن را در تحزب واقعی توده های كارگری می بيند؟ بنابراين وقتی هدف حزب طبقه ی كارگر اين است كه كُل طبقه را متشكل نمايد، يعني بالفعل كل طبقه را در بر ندارد و نمی تواند داشته باشد و طي پروسه ای ضروری است تا اين حزب به حزب فراگير كل طبقه تبديل گردد. همان طور كه اتحاديه ي كمونيست ها اين تلاش را كرد و همان طور كه ماركسيست ها در انترناسيونال اول اين تلاش را مي كردند. اما اگر آن ها در آن مقطع حزبی نبودند كه كُل طبقه را در بر بگيرد، دليل بر فرقه گرايی ماركس و انگلس نبود. اين پروسه ای واقعی و خارج از اراده ی ماست و ذهنی گرايی و انتظار اين را داشتن كه خلق الساعه تشكيلاتی فراگير به وجود بيايد هيچ كمكی به طبقه ی كارگر نمی كند و فقط ما را دچار رويا پردازي می كند.

ماركس و انگلس در مانيفست كمونيست در بخش "مناسبات كمونيست ها با احزاب مختلف" در تأييد تشكل يابی حزبی و تأثيرات و ارتباطات شان با ديگر احزاب به چند مورد اشاره می كنند كه دال بر تأييد روند سازمان دهی حزبي از جانب كمونيست ها است:

" كمونيست ها برای رسيدن به نزديك ترين هدف ها و منافع طبقه ی كارگر مبارزه می كنند ولی در عين حال در جريان جنبش كنونی از آينده ی نهضت نيز مدافعه می نمايند. در فرانسه كمونيست ها، در مبارزه با بورژوازی محافظه كار و راديكال به حزب سوسياليست- دمكرات گرويده اند." و انگلس در دو زير نويس حزب سوسياليست دمكراتيك را توضيح مي دهد: "آن موقع معرف اين حزب در پارلمان لدرو- رلن و در ادبيات لوئي بلان و در مطبوعات روزانه روزنامه ی "لا رفرم" بود. معنی نام " سوسياليست دمكرات" اين بود كه قسمتي از حزب دمكرات و يا جمهوری خواه، مانند واضعين اين نام، كم و بيش رنگ سوسياليستی داشته است." (حاشيه 1888) و در حاشيه دوم چنين مي گويد: "حزبی كه خود را در فرانسه سوسياليست دمكرات می ناميد از لحاظ سیاسی تحت رهبری لدرو­ رلن و از لحاظ ادبی تحت سرپرستی لوئی بلان بود؛ لذا اين حزب با سوسيال دمكراسی آلمانی امروزی زمين تا آسمان تفاوت داشته است." (حاشيه 1890)

و در ادامه و چند سطر پايين تر ماركس و انگلس در مورد حزب كمونيست آلمان مي نويسند: "در آلمان حزب كمونيست، تا زمانی كه بورژوازی روش انقلابی دارد، همراه بورژوازی بر ضد سلطنت مستبده و مالكيت ارضی فئودال و جنبه ی ارتجاعی خرده بورژوازی گام برمي دارد. ولی حزب كمونيست حتي لحظه ای هم از اين غافل نيست كه حتی المقدور در مورد تضاد خصمانه ی بين بورژوازی و پرولتاريا، شعور و آگاهی روشن تری در كارگران ايجاد كند تا كارگران آلماني بتوانند بلافاصله از آن شرايط اجتماعی و سياسی كه سيادت بورژوازی بايستي به بار آورد مانند حربه ای بر ضد خودِ او استفاده كنند..." (مانيفست، صفحات 87 و 88)

مطالب بالا به وضوح نشان مي دهد كه، ماركس و انگلس رفتار كمونيست های فرانسوی و آلمانی را در قالب احزاب كمونيست شان تأييد و آن را به عنوان گامی مهم در مانيفست كه يك سند تاريخي است، می آورند. آن ها به خوبی می دانستند كه هر چند كمونيست ها در اقليت و به صورت گروه های كوچك در جامعه هستند، اما با تشكل حزبی خود می توانند نقش مهم و تعيين كننده ای پيدا كنند. چنان چه آن ها مثل آقای پايدار می انديشيدند، نه در جهت تأييد، بلكه در نقد و نفي چنين رفتارهای حزبی قلم می زدند. آن ها از متشكل شدن كمونيست ها استقبال مي كردند و به خوبی مي دانستند كه يك حزب كمونيست و سوسيال دمكرات در آن دوران چه تأثير زيادی می توانست در جهت رشد و هدايت جنبش طبقه ی كارگر داشته باشد. آن ها روش كمونيست های آلمان و فرانسه را به فال نيك گرفتند و آن قدر اين عمل را مهم می دانستند كه در "مانيفست كمونيست" به اين مسئله اشاره كردند. ماركس و انگلس نه تنها نسبت به تحزب كمونيست ها خصومت نمی ورزند، بلكه آن را به مثابه ی الگويی مطرح می كنند. اما آقای پايدار از بيانات ماركس و انگلس نتيجه گيری های زير را كرده است:

"اولاً حزب كارگری يك سازمان فراگير توده هاي كارگر و نه تجمع خاص عناصر پيشقراولان اين طبقه است، ثانياً اين سازمان متشكل از توده هاي طبقه ي كارگر ظرف پيكار توده ي فروشنده ي نيروي كار عليه سرمايه در همه ي وجوه حيات اجتماعي است. ثالثاً و در تكميل اين مشخصات اين كه كمونيست ها يا فعالين جنبش لغو كار مزدي مجاز نيستند حزبي جدا از جنبش جاري كارگران بر پا دارند، هم چنان كه محق نيستند اتحاديه و سازمان خاص مطالبات صنفي بر سر راه سازمان يابي سراسري و متحد طبقه ي كارگر سبز كنند." (همان مقاله صفحات 6 و 7)

كجای گفته های ماركس و انگلس بيان گر آن است كه كمونيست ها مجاز نيستند حزبی جدا از جنبش جاری كارگران بر پا دارند؟ در اين جا آقای پايدار حزب و جنبش كارگری را يكی می داند و اين كاملاً با بيان و عمل ماركس و انگلس مغايرت دارد. مگر اتحاديه ی كمونيست ها همان طور كه از نامش پيداست عده ای كمونيست و از آن جمله ماركس و انگلس را شامل نمی شد؟ آيا جنبش خود بخودی طبقه ی كارگر برای دستمزد، لغو قراردادهای موقت، داشتن اشتغال دائمی و غيره با يك تشكيلات كمونيستي كه در اين مبارزات شركت دارد و با تمام توان تلاش می كند كه اين جنبش خودبخودی را به سطح بالاتری ارتقا دهد يكي است؟ حزب كمونيست ها در ارتباط كامل و دائمي با جنبش توده ها بايد باشد، اما يكی گرفتن آن و متهم كردن آن به اين كه چون فرا گير و همه گير نيست يك حزب سكتاريستي است، چيزي به جز نديدن واقعيات نيست. مگر اتحاديه ی كمونيست های ماركس و انگلس می توانست يك شبه تبديل به حزبی فراگير گردد؟ پُر واضح است كه جواب منفی است. بنابراين هر دسته، گروه، حزب و يا تشكلی كه آقاي پايدار مدعي آن است هرگز قادر نيست يك شبه و يا در يك فاصله ی زمانی كوتاه به حزبی فرا گير و شامل كُل طبقه ی كارگر تبديل گردد. آقای پايدار مرتباً به نقل از ماركس و انگلس تأكيد می كند كه حزب نيز تشكل توده های كارگر به عنوان يك طبقه برای مبارزه ی متشكل عليه سرمايه و پايان دادن به كار مزدوری تعريف می گردد، و چنين ذهنيت ايجاد می كند كه كمونيست ها تمايل ندارند و يا در اين راستا گام بر نمی دارند كه تشكلی فراگير شامل توده های كارگر ايجاد گردد. و چشم خود را به روی روند طولانی مبارزه و افت و خيز تشكلی كه به سمت گسترده شدن گام بر می دارد و چه بسا بارها دچار شكست و يا ضربه گردد می بندد.

آقاي پايدار مي خواهد تشكيلاتي داشته باشد كه نه حزب باشد و نه اتحاديه، نه يك گروه كمونيستي و نه سنديكا، و شامل كل طبقه ی كارگر باشد و به هيچ وجه ايدئولوژيك هم نباشد. پايدار فكر می كند كه اگر تشكيلاتی غير حزبي داشته باشد، بلافاصله توده های كارگر با ندای ايشان به سمت شان سرازير مي شوند و دسته دسته در تشكيلات خيالی شان اسم نويسی می كنند، و جالب تر از همه اين است كه اين همه را به اسم ماركس تمام می كند. اما آيا براستی همه ی اين ها چيزی به جز سياست زدائی و دور كردن طبقه ی كارگر از مبارزه ی سياسی و ايدئولوژيك كه عرصه ای بسيار تعيين كننده از مبارزه ی طبقه ی كارگر است، چيز ديگری است؟

پس به چه دليل ماركس حدود 600 صفحه كتاب ايدئولوژي آلماني را مي نويسد؟ آيا به آن معنا نيست كه در اين عرصه (فلسفه) به مبارزه ی نظری می پردازد تا طبقه ی كارگر اروپا را كه آلوده به انديشه های ايدآليستی، امثال ماكس اشتينر است از توهم بيرون آورد؟ و يا به نبرد ايدئولوژيك با سوسياليست هاي تخيلي مي پردازد. ماركس در كتاب فقر فلسفه به نقد تمام عيار پرودون مي پردازد و انگلس كتاب سوسياليسم علمي و تخيلي را مي نويسد تا با نبرد ايدئولوژيك سوسياليسم تخيلي را نقد كنند و گرايش كمونيستي را در مقابل سوسياليست هاي تخيلي در انترناسيونال اول تقويت نمايند.

من فكر مي كنم كه آقاي پايدار به تحريف ماركسيسم پرداخته و در واقع شعار معروف برنشتاين كه جنبش همه چيز، هدف نهايي هيچ چيز را با رنگ و لعابي ديگر يعني جنبش همه چيز تشكيلات ماركسيستي هيچ چيز، و جنبش همه چيز مبارزه ي ايدئولوژيك هيچ چيز را بيان مي كند. اما بايد ببينيم واقعاً ماركس و انگلس در باره ي مبارزه ي سياسي و تحزب طبقه ي كارگر چه مي گويند:

" طبقه ي كارگر در مبارزه ي خويش عليه حكومت متحد طبقات ثروتمند، تنها با سازمان يافتن در حزب ويژه ي سياسي كه با همه ي احزاب كهنه كه طبقات ثروتمند و حاكم پديد آورده اند مقابله كند، مي تواند همچون طبقه فعاليت داشته باشد. اين سازمان طبقه ي كارگر در حزب سياسي، براي آن ضروري است كه پيروزي انقلاب اجتماعي و دست يابي به هدف نهايي آن از ميان بردن طبقات تأمين مي گردد..." (ترجمه از متن آثار كارل ماركس و فردريش انگلس، چاپ 2، جلد 13، ص 143. متن فارسي در كتاب فعاليت سياسي طبقه ي كارگر، ترجمه ي سيروس ايزدي.) اما آقاي پايدار مي نويسد: تحزب او همان جنبش طبقاتي او و جنبش طبقاتي او همان پيكار كار مزدي اوست.

سخنان آقاي پايدار هيچ ارتباطي با نظريه ي ماركس و انگلس ندارد. ماركس و انگلس مي گويند كه طبقه ي كارگر فقط با سازمان يافتن در حزب ويژه ي سياسي مي تواند همچون طبقه فعاليت داشته باشد... و بنابراين شديداً بر ضرورت ايجاد حزب طبقه ي كارگر تأكيد مي كنند. براي هركس كه با الفباي ماركسيسم آشنا باشد، روشن است كه ماركس و انگلس تفاوت بين حزب و جنبش كارگري را مي فهميده اند. در واقع وقتي پايدار مي گويد كه "تحزب او همان جنبش طبقاتي اوست" و از طرف ديگر بر تحزب طبقه ي كارگر به عنوان يك حزب مستقل پيشقراولان نيز مي تازد چيزي به جز جنبش خود بخودي طبقه ي كارگر باقي نمي ماند.

آقاي پايدار بهتر است سخنان خود را از زبان ماركس بيان نكند، چرا كه هر چه بيشتر دم خروس بيرون مي زند. ماركس و انگلس هم با عمل خويش و هم با نظريات شان ثابت كردند كه طبقه ي كارگر نياز به حزب خود دارد، نيازمند مبارزه ي ايدئولوژيك است. آن ها وقتي مي گويند: "سازمان طبقه ي كارگر در حزب سياسي، براي آن ضروري است كه پيروزي انقلاب اجتماعي و دست يابي به هدف نهايي آن ( از ميان بردن طبقات ) تأمين مي گردد"، معنايي كاملاً روشن و واضح دارد. آن ها نگفته اند كه حزب آن ها همان جنبش آن هاست، بلكه از ضرورت سازمان طبقه ي كارگر در حزب سياسي صحبت مي كنند كه براي هر آدم بي غرضي روشن است چه مي گويند. آن ها چنان به اين ضرورت (سازمان طبقه ي كارگر در حزب سياسي) واقف بودند و به درستي چنان اهميت تعيين كننده اي براي آن قائل بودند كه، پيروزي انقلاب اجتماعي طبقه ي كارگر را در گرو متشكل شدن طبقه ي كارگر در حزب خود مي دانند.

طبقه ي كارگر نياز به حزب و سازمان متشكلي دارد كه در روند مبارزه در جبهه هاي مختلفي كه نه دلخواه، بلكه بر اساس ضرورت ايجاد شده است پيكار كند. چنان چه ناسيوناليسم بخشي از طبقه ي كارگر و ديگر توده ها را به دنبال بورژوازي مي كشاند، بخش آگاه طبقه ي كارگر (كمونيست ها) موظفند به مبارزه ي ايدئولوژيك عليه ناسيوناليسم بپردازند تا ديگر هم طبقه اي هاي ناآگاه شان به ماهيت ناسيوناليسم آگاه گردند. و يا اگر بورژوازي در جريان يك جنگ ارتجاعي كارگران را دسته دسته به جبهه مي فرستد تا ديگر هم طبقه اي هاي شان را بُكُشند، وظيفه ي چه كسي است كه ماهيت جنگ را براي كارگران توضيح دهد؟ آيا به جز اين است كه كمونيست ها و حزب شان وظيفه دارند كه ماهيت جنگ را نشان دهند و عرصه ي اصلي مبارزه ي طبقاتي را به كارگران نشان دهند؟ آيا زماني كه ميليون ها كارگر توسط مبلغان و واعظان مذهبي فريب مي خورند و وعده ي دنياي ديگري مي پذيرند كه پايان رنج هاي شان است و قبول مي كنند كه اين "دنيا گذرا است" و "قسمت شان اين بوده است" و يا "اين جا يك امتحان الهي است"، و خلاصه ده ها جمله ي ديگر كه همگي با آن آشناييم، وظيفه ي كمونيست ها و حزب شان اين نيست كه، معاني واقعي اين موارد را نشان دهند و ثابت كنند كه "دين افيون توده هاست"؟ و آيا در مقابل تعرض بورژوازي براي نابودي نشريات كمونيستي، دستگيري كمونيست ها، ضبط امكانات آن ها و غيره چاره اي به جز اين است كه يك سازمان دهي و تشكيلات سياسي مخفي و يا نيمه علني وجود داشته باشد؟ مبارزه ي طبقاتي از فراز و نشيب هاي زيادي عبور مي كند و شكست ها و پيروزي هاي زيادي به همراه داشته و دارد، چنان چه همه ي اين تجربيات را بي ارزش بشماريم و مبارزه را به يك جنبش ضد سرمايه داري كه با ايدئولوژي حزب طبقه ي كارگر، تئوري انقلابي و غيره كاري ندارد تقليل دهيم، آيا واقعاً قادريم بساط سرمايه داري را برچينيم؟ آيا بدون مبارزه ي فعال با رفرميسم و ليبراليسم جنبش طبقه ي كارگر به پيش خواهد رفت؟ همه و همه كلاف سر در گُمي نيست كه ما به اراده ي خودمان آن را انتخاب كرده يا نكرده باشيم، بلكه واقعياتي خارج از ذهن ماست كه طبقه ي كارگر براي پيشروي به سوي سوسياليسم نياز به نبرد در اين عرصه ها را دارد.

تشكلات صنفي، سياسي، دمكراتيك و سوسياليستي و نظر آقاي پايدار آقاي پايدار در ارتباط با تشكلات كارگري چنين مي گويد: "درست به همين سياق موعظه كردن كارگران به منزلت و ضرورت تشكل هاي صنفي يا اتحاديه اي، ريخته گري كردن و مثله نمودن جنبش كارگري در قالب هاي صنفي، سياسي، دمكراتيك و سوسياليستي و... تلاش براي ساختن حزب بدون كارگران و اتحاديه هاي بدون كمونيسم لغو كار مزدي، لَج بازي بر بدعت هاي منحط اختصاص مبارزه ي كمونيستي به حزب ايزوله ي سِكت گونه ی غير اجتماعي و بسنده دانستن كار جنبش وسيع توده اي كارگران به مبارزات صنفي و... همه و همه ضربات كوبنده اي است كه از سوي دشمنان دانا و بيشتر از آن ها دوستان نادان بر پيكر سازمان يابي و تحزب واقعي طبقاتي جنبش كارگري وارد مي گردد." (همان جا ص 8)

آقاي پايدار در اين جا به درستي مخالفت خود را با "مثله كردن" جنبش كارگري نشان مي دهد. و ظاهراً در تقابل با اين مسئله مخالف ايجاد تشكلاتي صرفاً صنفي و يا حزبي و سكتاريستي است. اما واقعيات عرصه ي مبارزه ي طبقاتي چيز ديگري هستند. وقتي كه كارگران به اراده ي خود و در واقع بر اساس سطح خود در عرصه ي مبارزه ي طبقاتي سنديكايي ايجاد كرده اند، و به مبارزه ي صنفي مي پردازند ما چه مي توانيم و بايد بكنيم؟ به طور مشخص در شرايط حاضر و با وجود تمام فشارهاي پليسي بر كارگران شركت واحد تهران كه اقدام به ايجاد سنديكايي كرده اند، تعداد اعضاي آن به ده هزار نفر رسيده و همه ي آن ها كارگراني هستند كه هيچ تعلق سياسي و ايدئولوژيك مشخصي ندارند، سنديكاي آن ها صرفاً يك سنديكاي رفرميستي نيست. آن ها با مبارزه ي شان (ايجاد سنديكا بدون مجوز، درگير شدن و استقامت در برابر حمله ي فالانژها، حركت با چراغ هاي روشن در خيابان براي افزايش دستمزد و ديگر مطالبات، تهديد به اعتصاب تا باز گرداندن كارگران اخراجي شان و غيره) كه در همين آغاز كار خود را نشان داده است، ثابت كرده اند كه صرفاً يك سنديكاي زرد و رفرميستي نيستند.

اما مبارزه ي اين كارگران به هيچ وجه هنوز نشاني از كمونيسم و نشاني از پرچم لغو كار مزدي ندارد. اين واقعيت پيش روي ما همانا سطح مبارزه ي اين كارگران است كه نه ما و نه آقاي پايدار يك شبه و با اراده بلافاصله نمي توانيم آن را به يك جنبش لغو كار مزدي با نشان كمونيسم تبديل كنيم. بله اين واقعيتي است كه اين تشكل صرفاً يك تشكل صنفي است و با اَخ و پيف كردن آن ها را نمي توان ناديده گرفت و نه به دروغ مي توان آن ها جنبش با پرچم لغو كار مزدي و نشان كمونيسم دانست. اين جاست كه ضرورت پيوند سوسياليسم و كار دراز مدت كمونيست ها و حزب شان معنا مي يابد. ما بايد با اين كارگران هم گام شويم، از مبارزات شان حمايت كنيم و سعي كنيم آن را ارتقا دهيم. اما همين سطح از مبارزه نيز براي بسياري از كارگران جا نيافتاده است و مبادرت به ايجاد تشكل خود و يا به ضرورت آن نرسيده اند و صرفاً با مبارزات خود بخودي و پراكنده با بورژوازي دست و پنجه نرم مي كنند. در مورد آن ها نيز سطح مبارزه شان است كه شكل بروز آن را تعيين كرده است. و از طرف ديگر بخش هاي ديگري از پيشروان كارگري اقدام به ايجاد كميته ها و تشكلات كارگري با مطالبات پيشرويي كرده اند. آيا ما مي توانيم همه ي اين ها را ناديده بگيريم؟ ما نه تنها نمي توانيم اين واقعيات را ناديده بگيريم كه براي آن كه بتوانيم بر اين جنبش (جنبش خود بخودي) و يا تشكلات صنفي (مثل سنديكاي شركت واحد) و غيره تأثير بگذاريم نياز به حزب خود، ايدئولوژي خود، تبليغات خود و غيره داريم. آن ها چاره اي ندارند كه به صورت حزبي و يا گروهي فعاليت كنند تا گام به گام و مرحله به مرحله سوسياليسم را به درون طبقه ببرند و نه جداي از مبارزات طبقه ي كارگر، بلكه كاملاً برعكس در هر قدم و عمل آن ها شركت كنند و آن را ارتقاء بخشند و اين مسئله و پروسه اي دراز مدت و مملو از افت و خيزهاي مبارزه ي طبقاتي است كه آقاي پايدار قادر به ديدن آن ها نيست.

من نيز كاملاً و به طور ريشه اي مخالف سنديكاليسم و ديدگاهي هستم كه صرفاً مبارزات كارگران را مي خواهد محدود كند. من برخلاف احيا كنندگان سنديكاها و امثال آقاي حسين اكبري ها، نمي خواهم بر مبارزات توده هاي كارگر مهار بزنم و آن را فقط در يك مجراي قانوني و چانه زني خلاصه و محدود كنم. اما مسئله ی سطح مبارزه ي توده ها كه تبلور خود را در مبارزات خود بخودي و در يك مرحله بالاتر صنفي و گاه سنديكايي (مثل سنديكاي شركت واحد) را نمي توانيم ناديده بگيريم و به آن بها ندهيم و يا آن را چيز ديگري غير از آن چه كه هست ببينيم.

بله بايد مبارزه ي طبقه ي كارگر را سازمان داد، اما آيا اين سازمان دهي فقط يك شكل دارد؟ و آيا كارگران و لايه هاي مختلف آن ها (به لحاظ سطح شان در مبارزه) فقط يك شكل از تشكل و مبارزه را مي پذيرند؟ اگر اين طور ساده و سطحي به جنبش توده هاي كارگر بنگريم، ديگر اساساً نيازي به حتي تشكل ضد سرمايه داري كه آقاي پايدار از آن نام مي برد نداريم، و فقط كافي است كه كارگران را دعوت به برچيدن بساط سرمايه داري كنيم.

نه آقاي پايدار، مبارزه ي طبقاتي كارگران راحت الحلقوم نيست، مبارزه روندي بسيار پيچيده دارد و تبلور آن نيز در تشكلات كارگري است كه گاه تفاوت هاي زيادي با هم دارند. حتي در بسياري از موارد كارگران دچار توهم، به دنبال سنديكاهاي زرد و رفرميستي مي روند كه ضروري است كمونيست ها به تقابل ايدئولوژيك و افشاي اين گونه تشكلات و راه كارهاي شان بپردازند. آقاي پايدار واقعيات را ناديده گرفته و تشكل شُتُر گاو پلنگي را تبليغ مي كند كه ايدئولوژيك نيست. اما كاملاً ضد سرمايه داري و لغو كار مزدي است. ضد سنديكا و مبارزه ي صنفي است اما خود از تئوري انقلابي فراري است، تشكلي فراگير و فرا ايدئولوژيك است اما داراي مرزبندي هاي مشخص ايدئولوژيك با سنديكاليسم و سكتاريسم است، با لنينيسم مرزبندي دارد اما از مرز بندي گريزان است و غيره... آيا واقعاً آن چه كه آقاي پايدار تبليغ مي كند كلاف سر در گُمي است يا آن چه كارگران كمونيست مخالف ديدگاه هاي ايشان معرفي مي كنند؟

آقاي پايدار تشكل هاي دمكراتيك و سوسياليستي را نيز مثله نمودن جنبش كارگري مي داند. اما چنان چه كارگراني براي آزادي بيان، قلم و غيره تشكلي ايجاد كنند و يا از تشكلاتي كه در اين زمينه فعاليت دارند حمايت نمايند، از جنبش هاي دانشجويي و تشكلات شان كه براي آزادي بيان و در نهايت دمكراسي مبارزه مي كنند حمايت كنند و يا حتي وارد آن شوند، آيا اين سطحي از مبارزات آن ها نيست و يا اساساً چنين مطالباتي (مطالبات دمكراتيك) در جهت منافع طبقه ي كارگر نيست؟ آيا طبقه ي كارگر مجاز نيست كه در جنبش هاي دمكراتيك دخالت نمايد و حتي نقش تعيين كننده اي بيابد تا هر چه بيشتر منافعش تأمين گردد و ديگر اقشار را به دنبال خود بكشد؟ و از سوي ديگر تشكل و يا جنبشي كه براي لغو مالكيت خصوصي بر ابزار توليد مبارزه مي كند و گرايش مشخص سوسياليستي را نمايندگي مي كند، متمايز و داراي تفاوت هاي مشخص با تشكل و يا جنبش دمكراتيك است. اين ها واقعياتي است كه نه بر اساس اراده ي ما بلكه بر اساس ساختار اقتصادي، اجتماعي جامعه، صف بندي طبقات و سطح مبارزه و گرايشات درون طبقه ي كارگر وجود دارد.

ما مي توانيم براي لغو حجاب و برابري حقوقي زن و مرد اقشار زيادي را در جامعه مان به همراه طبقه ي كارگر سازمان دهي كنيم و به عبارتي ديگر هم سويي زيادي در اين رابطه وجود دارد، كه حتي مرفهين جامعه را نيز تا حدودي در بر مي گيرد. اما آن گاه كه شما لغو مالكيت بر وسايل توليد و لغو كار مزدي را مطرح مي كنيد در مقابل بسياري از آن ها قرار مي گيريد. آيا اين ها فقط ساخته و پرداخته ي ذهن ماست و يا آقاي پايدار واقعاً باورش اين است كه ايجاد تشكلات و جنبش هاي دمكراتيك و سوسياليستي مُثله كردن طبقه ي كارگر است؟ جنبش دانشجويي چگونه جنبشي است؟ دانشجوياني كه براي آزادي بيان، دمكراسي، آزادي مطبوعات و ده ها مورد ديگر از اين قبيل فعاليت مي كنند، آيا به طبقه ي كارگر هيچ ارتباطي ندارند؟ و آيا اين مطالبات دمكراتيك نيستند؟ و آيا مي توانيم آن ها را مطالباتي كاملاً سوسياليستي براي لغو مالكيت خصوصي بر وسائل توليد و انقلاب سوسياليستي بدانیم؟ این ها تفاوت هاي مشخصي بر مبناي واقعيت دارند و كارگران نيز به عنوان يك طبقه براي رسيدن به سوسياليسم نياز به راديكال كردن جنبش هاي دمكراتيك و متمايل كردن آن ها به سوسياليسم دارند. هر چه جنبش طبقه ي كارگر قوي تر، مستقل تر، متشكل تر و انقلابي تر بروز كند، جنبش هاي دمكراتيك راديكال تر و متحدتر با طبقه ي كارگر همراه مي شوند. همه و همه ي اين ها عرصه هاي مختلف كارزار طبقاتي است كه مورد به مورد آن ها غير قابل انكار است.

انترناسيونال اول، مانيفست كمونيست و اتحاديه كمونيست ها ببينيم آقاي پايدار چه برداشتي از انترناسيونال اول كارگران دارد، و تشكيلات بين المللي كه تمام اسناد و مدارك آن موجود است و ماركس و انگلس نيز در آن فعال بوده اند را چگونه تعريف مي كند:

"شيرازه و بنياد بحث در همه جا وحدت طبقه، سازمان يابي متحد همه ي كارگران، پيكار عليه بردگي مزدي در همه ي قلمروهاي كار و زندگي اجتماعي، پيش رفتن به سوي دنيايي فراسوي مرزهاي سرمايه داري و بالاخره حضور فعال و جامع الاطراف گرايش كمونيستي طبقه ي كارگر در سازمان دادن اين جنبش براي تحقق عملي اهداف آن است. انترناسيونال اول درست در چنين فضايي تشكيل گرديد و چنين نوعي از تحزب و تشكل توده ي كارگر كشورها را در سطح بين المللي در دستور كار خود قرار داد. قرارها، پايه ها و درون مايه ي فراخوان انترناسيونال بر نفي و طرد تكه پاره كردن جنبش كارگري به شعبات صنفي و طبقاتي، اقتصادي و سياسي يا دمكراتيك و كمونيستي، اصلاح طلبانه و انقلابي و نظائر اين ها استوار بود. اساسنامه ي انترناسيونال حتي تحزب گسيخته و گسسته ي كارگران كشورها از زنجيره ی وحدت جهاني پرولتاريا را نيز پاشنه ي آشيل جنبش كارگري تلقي مي نمود." (كمونيسم، جنبش و تحزب- نوشته ي آقاي پايدار صفحه ي 7، تأكيد از من است.)

آقاي پايدار در مقالات خود بعد از بحث هاي پُر حرارت پيرامون تحزب زدائي، مبارزه عليه سكتاريسم و فرقه گرايي و تبليغ يك تشكل كارگري فراگير، در نهايت بديل تمام احزاب و گروه هاي سكتاريست را پيدا مي كند و آن را انترناسيونال كارگري همانند انترناسيونال اول مي نامد. او انترناسيونال اول را تشكيلات فراگير كارگري معرفي مي كند كه ظاهراً با حضور مستقيم كارگراني كه وابستگي هاي "سكتاريستي" ندارند و به هيچ حزب و دسته اي وابسته نيستند تشكيل شده است. اين تشكيلات يك تشكيلات كامل كارگري است!! ظاهراً تشكيلاتي "ايدئولوژيك" نيست و فقط و فقط كارگري است. خود را در قيد و بند گرايشات فرقه اي قرار نداده و متشكل از كارگراني است كه از سراسر اروپا راه افتاده اند و در انترناسيونال اول، يعني در يك جنبش وسيع ضد سرمايه داري شركت كردند و نه در قالب احزاب، اتحاديه ها و ديگر فرقه ها و گرايشات. از نظر آقاي پايدار اين آن چيزي است كه طبقه ي كارگر نياز دارد و مي تواند بدين شكل مبارزه ي ضد سرمايه داري را به پيش ببرد. بدون "تعلقات ايدئولوژيك و فرقه اي".

براي آن كه آن چه آقاي پايدار گفته است را با هر آن چه كه واقعيات جنبش كارگري ضد سرمايه داري در دوران ماركس و تحت رهبري و تأثيرات انترناسيونال اول بوده است، مقايسه كنيم، بايد به بررسي آن بپردازيم. در سال 1847 ماركس و انگلس به همراه تعدادي از تبعيديان كمونيست كشورهاي مختلف در انگلستان، اولين تشكيلات كمونيستي (اتحاديه كمونيست ها) را به وجود آوردند و اعلام موجوديت كردند. در كنگره ي دوم اين سازمان در همان اساسنامه اي تصويب شد و برنامه اي كمونيستي را پي ريزي نمود. وظيفه ي تدوين برنامه به ماركس و انگلس كه كمونيست هايي شناخته شده بودند واگذار شد. ماركس و انگلس پس از چند ماه كار بر روي برنامه و بحث پيرامون آن در "اتحاديه كمونيست ها" در فوريه 1847 آن را منتشر كردند. اين بيانيه از طرف "اتحاديه كمونيست ها" به عنوان برنامه و به نام "مانيفست كمونيست" انتشار يافت. و اين مهمترين سند تاريخ بشريت در آن زمان توسط اولين سازمان كمونيستي بود. مانيفست كمونيست اولين برنامه ي انقلابي جامعي بود كه عليه سرمايه داري تنظيم گرديده و خط مشي طبقه ي كارگر را به شكل واضحي اعلام مي كرد.

با گذشت بيش از 150 سال از انتشار "مانيفست كمونيست" هرگز ارزش آن كاهش نيافته و ماركسيست ها و فعالين جنبش كارگري بارها و بارها به آن مراجعه مي كنند و درس هاي زيادي از آن فرا مي گيرند. با گذشت بيش از 150 سال هنوز هم مانيفست كمونيست رهنمون عمل است و تا پایان حيات سيستم سرمايه داري نيز چنين خواهد بود.

در آن زمان كه سوسياليسم تخيلي، ايده آليسم، آوانتوريسم و آنارشيسم در اروپا حاكم بود، مانيفست كمونيست راه جديدي را نشان مي داد كه بسيار بحث انگيز گرديد. در ميان اكثر فعالين كارگري و روشنفكر نام "اتحاديه كمونيست ها" و مسئله ي مانيفست كمونيست مطرح گرديد. موج عظيمي از مجادله به پا خواست و نام اتحاديه ي كمونيست ها بر سر زبان ها افتاد.

اتحاديه ي كمونيست ها همان طور كه گفته شد متشكل از تعدادي از تبعيديان كمونيست چند كشور اروپايي بود كه در انگلستان گرد آمده بودند. تعداد آن ها بسيار اندك بود، چون اساساً كمونيست ها تعداد قليلي بودند و هنوز ماركسيسم در بسياري از زمينه ها اصول اساسي مرز خود را با ديگر نظريات روشن نكرده بود. اتحاديه ي كمونيست ها به هيچ وجه قابلیت مقايسه با آن چه كه بعدها به عنوان انترناسيونال اول ايجاد شد نداشت. در اين تشكيلات كه گروهي كوچك گرد هم آمده بودند، پيوند قابل توجهي با طبقه ي كارگر وجود نداشت. طي چند سال فعاليت "اتحاديه ي كمونيست ها" و با وجود مطرح شدن و بحث برانگيز بودن نظريات آن ها، اين گروه هم چنان به مثابه ي گروهي متشكل از كمونيست ها باقي ماند. آن چه كه در اين جا به هيچ وجه خوشايند آقاي پايدار نيست و در مباحث اش غايب است، ايجاد چنين تشكيلات كوچك كمونيستي توسط ماركس و انگلس است. از زاويه ي ديدگاه آقاي پايدار ماركس و انگلس را بايد بنيان گذار اولين گروه سكتاريستي در درون طبقه ي كارگر دانست. چرا كه "اتحاديه ي كمونيست ها" نه تنها از تمام گرايشات آن زمان اروپا ضعيف تر و كوچك تر بود، بلكه تنها متشكل از عده اي معدود كمونيستِ همانند ماركس و انگلس بود. به عبارتي ديگر و از زاويه ي ديد آقاي پايدار "اتحاديه ي كمونيست ها" خود فرقه گرايي است كه ماركس و انگلس به آن دامن زدند، چون هم يك تشكيلات كوچك كمونيستي بود و هم يك تشكيلات ايدئولوژيك كه مرزش را با ديگر گرايشات براساس مجموعه نظريات ايدئولوژيك آورده شده در "مانيفست كمونيست" شكل مي داد. "اتحاديه ي كمونيست ها" طي 5 سال فعاليت خود، در مقايسه با طبقه ي كارگر هم چون قطره اي بود در مقابل دريا، اما ماركس و انگلس همانند آقاي پايدار دچار تخيل گرايي نبودند و خوب مي دانستند كه يك تشكل فراگير گام به گام عملي خواهد شد و در جريان مبارزه ي ايدئولوژيك با ديگر جريانات انحرافي است كه در نهايت تشكلي فراگير از طبقه ي كارگر به وجود خواهد آمد.

در جريان انقلاب 1848 فرانسه و با وجود تمام اهميت و ارزشي كه ماركس براي آن قائل بود و مطالب ارزش مندي را در خصوص آن انتشار داد (مبارزه ي طبقاتي در فرانسه، جنگ داخلي در فرانسه و هيجدهم برومر) اما "اتحاديه ي كمونيست ها" نقشي بسيار ضعيف داشت و اين مسئله نه براساس اراده ي اين يا آن شخص، بلكه براساس واقعيات و نو پا بودن اين گرايش بود. آقاي پايدار تصور مي كند با صرف گفتن اين كه يك تشكيلات نبايد ايدئولوژيك و فرقه گرا باشد و بايد تشكيلاتي كارگري كل طبقه را در بر بگيرد، همه چيز حل خواهد شد و خلق الساعه اين تشكيلات به وجود خواهد آمد.

مگر تشكلات كارگري در ايران قادراند حتي هزار نفر كارگر را پيرامون خود جمع كنند؟ مراسم اول ماه مه كه همه كم تر از 150 نفر بودند، ثابت كرد كه اگر معيار بر تعداد باشد، پس با اين حساب اين ها همه گروه هاي سكتاريستي هستند. با حلوا حلوا گفتن دهان شيرين نمي شود. آقاي پايدار، با صرف بد و بي راه گفتن به احزاب و گروه هاي سياسي و بلند كردن پرچم تشكيلات غير ايدئولوژيك كارگري، تشكيلات فراگير به وجود نمي آيد. آقاي پايدار چنان دچار تخيل گرايي شده كه فكر مي كند كارگران منتظرند تا او و ديگر دوستانش اعلام كنند كه تشكل ضد سرمايه داري به وجود آمده و ما هيچ كاري به ايدئولوژي و اين قبيل بحث هاي به درد نخور نداريم و در نتيجه به محض اعلام موجوديت چنين تشكيلاتي به درون آن سرازير شوند.

نه آقاي پايدار، اين ها تخيلات روشنفكرانه ي شماست، سير وقايع كاملاً به گونه اي ديگر است. اگر گرايشي قادر باشد در جريان مبارزه كه يكي از عرصه هاي مهم آن مبارزه ي ايدئولوژيك است واقعاً منافع طبقه ي كارگر را نمايندگي كند در نهايت اين امكان وجود دارد كه ما شاهد ايجاد تشكيلات فراگير واقعاً كارگري باشيم.

همان طور كه ماركس و انگلس آگاه بودند ما نيز بايد آگاه باشيم كه يك گروه كوچك، همانند "اتحاديه ي كمونيست ها" مي تواند نماينده ي طبقه ي كارگر باشد هر چند در ميان اين طبقه براي دوره اي كوچك و كم ارتباط و متشكل از تعداد معدودي كمونيست باشد.

به هيچ وجه منكر اين نيستم كه ماركسيست ها بايد در تمام تشكلات توده اي كارگران فعالانه شركت كنند و جمع بيشتري از كارگران را در تشكلاتي كه مطالبات روزمره دارند و يا مطالبات اقتصادي را دنبال مي كنند سازمان دهند، اما آيا اين كافي است؟ و آيا فقط با اين روش مي توان انقلاب سوسياليستي كه تار و پود نظام سرمايه داري را در مي نوردد به سرانجام رساند؟

به بحث اصلي خود يعني مسئله ي "اتحاديه ي كمونيست ها" و "انترناسيونال اول" باز گرديم.در سال 1852 به دليل بروز اختلافات در درون "اتحاديه ي كمونيست ها" اين تشكيلات دچار بحران گرديد. بخشي به رهبري ويليچ شاپر مي خواستند در آلمان شورشِ محكوم به شكستي را به شكل ماجراجويانه سازمان دهند. ماركس و انگلس در مقابل نظر آنان ايستادگي كردند و در نهايت اتحاديه دچار انشعاب گرديد و در پي آن گرايشات متفاوتي از اتحاديه بيرون آمد. "بين الملل اول" در سال 1864 در لندن آغاز به كار كرد. در آن دوران هنوز ماركسيسم نتوانسته بود به يك گرايش كاملاً ايدئولوژيك و مستقل تبديل گردد. عمده ي آثار ماركس و انگلس هنوز به رشته ي تحرير در نيامده بود و سوسياليسم در اروپا ملغمه اي بود از گرايشات و ديدگاه هاي مختلف و تا حدودي متضاد. در واقع ماركسيسم سير ابتدايي تكامل خود را به لحاظ تئوريك طي مي كرد. ماركس و انگلس در هر قدم و با مبارزه ي ايدئولژيك و تحليل از واقعيات بنيان هاي نظري جديدي را شكل مي دادند، اما به هر حال اين هنوز ابتداي راه بود. در نتيجه "بين الملل اول" نيز از گرايشات و تشكلات مختلفي تشكيل شد. تبلور اين مسئله در بافت و نوع تشكلات نيز هويدا بود. از يك سو گرايشات و تشكلات اتحاديه اي (تريديوني) در انترناسيونال شركت داشتند و از سويي ديگر احزاب و گروه هاي سياسي كه هر كدام نماينده ي يك گرايش ايدئولوژيك بودند.

جرج ادگر و كرمر نماينده گي اتحاديه هاي كارگري انگلستان را بر عهده داشتند. در اين دوران برخلاف دوران چارتيست ها در انگلستان روحيه ي انقلابي حاكم نبود و تريديونيسم خالص و قوي در اتحاديه هاي انگلستان وجود داشت. اين ها هدف هاي محدود اقتصادي داشتند و به هيچ وجه از چارچوب نظام سرمايه داري فراتر نمي رفتند و تحت تأثير حزب ليبرال انگلستان قرار داشتند. ادگر و مركر اين روحيات را شديداً در "انترناسيونال اول" بروز مي دادند و تشكيلات بين الملل را فقط وسيله اي براي كمك به اتحاديه هاي كارگري مي ديدند. آن چه را كه ما به آن رفرميسم اطلاق مي كنيم در مورد نمايندگان اتحاديه هاي كارگري انگلستان صدق مي كند. اين اتحاديه هاي حتي براي مطالبات تريديونيستي خود نيز اقدامات جدي و اعتصابات قوي را سازمان نمي دادند و بيشتر راه چانه زني را بر مي گزيدند.

يكي از گرايشات درون "بين الملل اول" بلانكيسم بود. بلانكي يكي از رهبران كارگران فرانسه بود. او روش هاي توطئه گرانه را تبليغ مي كرد و در سال 1839 تلاش ناموفق كودتا گرايانه اي را براي سرنگوني دولت پاريس انجام داد. او برخلاف تريديونيست ها هيچ گونه رفرم و اصلاحاتي را قبول نداشت و فقط به قيام مسلحانه معتقد بود. او براي مطالبات روزمره ارزشي قائل نبود. حزب بلانكيسم در فرانسه نفوذ قابل توجهي داشت و يك گرايش آوانتوريستي را نمايندگي مي كرد. پرودون ديگر گرايشي بود كه در "بين الملل اول" وجود داشت. او نيز فرانسوي بود و در ميان كارگران فرانسوي شناخته شده بود. كتاب معروف او بنام "فلسفه ي فقر" سر و صداي زيادي به پا كرد. او پيشنهاد تأسيس شبكه هاي وسيع تعاوني هاي توليد و مصرف را داد و معتقد بود با رشد و گسترش اين تعاوني ها در نهايت نظام سرمايه داري برچيده خواهد شد. پرودون معتقد بود وقتي كه تعاوني ها جاي نظام سرمايه داري را بگيرند، دولت نيز بالافاصله از ميان خواهد رفت و اين نظام را آنارشي ناميد. به همين دليل نيز او را پدر آنارشيسم مي نامند. در واقع انديشه ي كلي پرودون اين بود كه كارگران و توده ها نه از طريق مبارزه، بلكه با ايجاد "جنبش تعاوني ها" مي توانند به نتيجه برسند.

ماركس و انگلس در اين رابطه مبارزات ايدئولوژيك بسياري كردند كه برجسته ترين آن كتاب معروف ماركس، "فقر فلسفه"، در تقابل با تئوري هاي اپورتونيستي پرودون بود. در واقع پرودون هم در حرف و هم در عمل مبارزه را نفي مي كرد و با هرگونه حزب سياسي مخالف بود و مي گفت "حزب از استبداد زائيده مي شود". (قابل توجه آقاي پايدار.) يكي از گرايشات درون "بين الملل اول" لاسال بود. لاسال "اتحاديه ي عمومي كارگران آلمان" را نمايندگي مي كرد. لاسال نيز آلوده به نظرات پرودون و جنبش تعاوني ها البته به درجه اي كم تر بود. او با مبارزه ي اتحاديه اي براي افزايش دستمزد مخالف بود و در اين رابطه با ماركس به مباحثه مي پرداخت. آن ها در جنبش كارگري آلمان نيرومند بودند و در واقع با پرودونيست ها در يك صف قرار داشتند.

باكونين ديگر نماينده اي بود كه از روسيه در "بين الملل اول" شركت داشت. او نظرات پرودون در مورد رشد تدريجي تعاوني ها را رد مي كرد و معتقد به قيام عليه حكومت بود. وي هم چنين نظر مساعدي در مورد اتحاديه هاي كارگري داشت. اما وجه اشتراكش با پرودون در نظام آنارشيستي بود كه به جاي نظام سرمايه داري بايد حاكم مي شد. يعني تعاوني ها بايد جاي دولت را بلافاصله مي گرفتند. در واقع باكونين گرايشي را نمايندگي مي كرد كه ملغمه اي از پرودون و بلانكي فرانسوي بود. يعني از يك سو تعاوني ها و آنارشي جايگزين سرمايه داري را مي پذيرفت و از سوي ديگر روش او ماجراجويانه و توطئه گرانه بود.

در كنگره ي بال به سال 1869 كه چهارمين كنگره ي "بين الملل اول" بود، يك هيئت نمايندگي آلمان متشكل از ده نفر به نمايندگي از حزب سوسيال دمكرات آلمان شركت كردند كه نمايندگان برجسته ي آن عبارت بودند از ويلهلم ليبكنخت (پدر كارل ليبكنخت نسل بعد)، ببل، ريتينگ هاوزن و بكر. آن ها در "بين الملل اول" در جبهه ي ماركس و انگلس قرار داشتند و گرايش راديكال و انقلابي طبقه ي كارگر آلمان را نمايندگي مي كردند.

اين نگاه كلي به بافت "بين الملل اول" از آن جهت ضروري است كه روشن مي كند، برخلاف آن چه كه آقاي پايدار مي گويد، و در واقع 180 درجه در جهت خلاف آن، انترناسيونال اول تشكيلاتي صرفاً كارگري و ضد سرمايه داري نبود، بلكه به دليل آن چه كه ذكر شد يعني دوران رشد سوسياليسم كه كاملاً تفكيك نشده بود و بر پايه ي مادي آن يعني دوران رقابت آزاد سرمايه داري كه تكامل سرمايه داري به اوج نرسيده و هنوز تضادهايش با فئوداليسم به روي پارامترهاي ديگر سايه مي انداخت، "انترناسيونال اول" از گرايشات شديداً متفاوت و متنوعي تشكيل گرديده بود. شايد آقاي پايدار اين را به گونه اي ديگر تعبير نمايد و براي خلاص شدن خود عنوان كند كه، وجود گرايشات مختلف در "انترناسيونال اول" نشان گر غير ايدئولوژيك بودن و فراگير بودن، یا به عبارتي ديگر اهميت نداشتن چارچوب ها و در نهايت مبارزه ي ايدئولوژيك است. اما شديدترين مباحثات و صف بندي ها همان طور كه توضيح داده شد وجود داشت. اگر مبارزه ي ايدئولوژيك در زمينه هاي مختلف جاري نبود، پس چرا وي كتاب فقر فلسفه را نوشت؟ آيا گرايشاتي كه نماينده ي آنارشيسم، آوانتوريسم، تريديونيسم، سوسياليسم تخيلي و ماركسيسم هستند داراي ايدئولوژي هاي متفاوت و متناقضي نمي باشند؟

آقاي پايدار سعي داشته و دارد كه "انترناسيونال اول" را به گونه اي مبرا از صف بندي هاي ايدئولوژيك و طبقاتي معرفي كند، كه ظاهراً مجموعه اي از كارگران را شامل مي شده و نه نمايندگان احزاب و گروه هاي سياسي. همان طور كه توضيح داده شد ديديم كه احزاب، گروه ها و گرايشات زيادي در آن جا حضور داشتند و در نهايت نيز ماركس با مبارزه ي ايدئولوژيك با آن ها، تئوري ماركسيسم را شكل مي دهد. در واقع تمام گرايشات شركت كننده در "انترناسيونال اول" نماينده ي اتحاديه هاي كارگري، گروه هاي آنارشيستي، احزاب راديكال و غيره بودند و نه عناصر منفرد و جمعي از كارگران. و در نهايت اضمحلال انترناسيونال اول نيز در جريان رشد همين تضادها است كه به وقوع مي پيوندد.

ماركسيسم كه در هر گامي تاريخي تجربه اي كسب كرده و تكامل يافته است و صف بندي اش و مرزهاي اش با بسياري از انحرافات پُر رنگ تر شده، اما اين ها از نظر آقاي پايدار ارزشي ندارد. آلترناتيو او بازگشت به عقب به زماني است كه هنوز ماركسيسم تكليف اش را با بسياري از انحرافات مشخص نكرده بود!

با بررسي تاريخچه ي "بين الملل اول" گرايشات حزبي و اتحاديه اي متناقضي را ديديم و به طور واقعي بي اعتبار بودن تئوري هاي آقاي پايدار و ديگر دوستان اش مبني بر اين كه ظاهراً انترناسيونال اول يك تشكل يك دست ضد سرمايه داري بوده كه فقط اختلافات سليقه اي در آن وجود داشته به اثبات مي رسد. واقعيت اين است كه "بين الملل اول" بخشي از تاريخ تكامل ماركسيسم است كه در ابتداي راه قرار داشته و مملو از گرايشات سياسي و ايدئولوژيكي است كه گام به گام با آن ها مبارزه شده است. براي فعالين كارگري، كاملاً محرز است كه با بسياري از گرايشاتي كه درون "انترناسيونال اول" وجود داشته است، در حال حاضر حتي نمي توان با آنان حتي همكاري كرد چه برسد به اين كه در يك تشكيلات قرار داشته باشند. مثلاً پرودونيسم نماينده ي يك جنبش تعاوني است (سوسياليسم تخيلي) كه از اساس مبارزه ي طبقه ي كارگر را نفي مي كند و حتي مبرهن ترين آن ها يعني اعتصاب را نيز نفي مي كرده است. و يا گراياشت بلانكيستي و باكونيني (آوانتوريستي) را آیا مي توان حضورشان را در يك تشكل كارگري تحمل كرد؟ در حال حاضر هر كارگر غير سياسي نيز توطئه گري را راه حل نمي داند چه برسد به فعالين كارگري. آقاي پايدار چشم اش را بر روي اين واقعيات بسته تا رؤياي شيرين غير ايدئولوژيك اش از بين نرود.

و يا تريديونيست هايي كه شديداً رفرميست بودند ( نمايندگان اتحاديه هاي كارگري انگلستان آقايان ادگر و كرمر) مگر در حال حاضر طبقه ي كارگر شديداً با آن ها در تقابل نيست؟ و اساساً آيا مي توانيم همانند انترناسيونال اول با آن ها در يك تشكيلات كار مشترك كنيم و از سويي ديگر بدون مبارزه ي ايدئولوژيك با آن ها مگر مي توان به پيش رفت؟ البته حتماً از منظر آقاي پايدار اين ها مبارزه ي ايدئولوژيك نيستند. آقاي پايدار در رؤياي خود انترناسيونالي را مي بيند كه كارگران در يك مبارزه ي مشترك ضد سرمايه داري و به دور از "غوغاهاي ايدئولوژيك" و در صلح و صفا با هم متشكل شده اند. اما اين رؤياها با واقعيات جاري و هزاران تدبير و گرايشي كه براي حفظ و پاسداري اين مناسبات و سيستم وجود دارند و باز هم به وجود خواهند آمد خوانايي ندارد. پيشروان طبقه ي كارگر چاره اي ندارند مگر اين كه در هر قدم همانند ماركس و انگلس و در ابعاد مختلف مبارزه نمايند كه يكي از آن عرصه هاي تعيين كننده همانا مبارزه ي ايدئولوژيك است.

و بالاخره آيا حزب سوسيال دمكرات آلمان با ده نماينده با داشتن گرايش مشخص ايدئولوژيك در "انترناسيونال اول" حضور نداشته است؟ حزب سوسيال دمكرات به رهبري ويلهلم ليبكنخت و ببل گرايش قوي چه در انترناسيونال اول و چه در آلمان بوده است و بر اين اساس جايگاهي حزبي و سمت و سويي مشخص داشته است.

حال اگر گرايشات فوق از نظر آقاي پايدار گرايشات سكتاريستي بوده اند، پس "انترناسيونال اول" مملو از گرايشات سكتاريستي بوده، بنابراين او بهتر است به دنبال الگويي ديگر باشد. آن چه كه آقاي پايدار به عنوان يك تشكل ضد سرمايه داري معرفي مي كند، تشكلي كه ايدئولوژيك نيست، چيزي فراتر از سنديكا و اتحاديه نخواهد بود. سنديكا و اتحاديه اي كه فقط به دنبال قانوني شدن نيست و اگر ايشان فرياد بر مي آورند كه، نه ما داراي معيارها و چيزهايي فراتر از سنديكا و اتحاديه هستيم مثل مرزبندي با سكتاريسم و سنديكاليسم، بنابراين تشكل مد نظر ايشان يك تشكل ايدئولوژيك با معيارها و چارچوب مشخصي مثل بسياري از گروه ها و احزاب ديگر است. آقاي پايدار، شتر سواري دُلا دُلا نمي شود. شما هم معيارهاي خود را مي خواهيد در عرصه ي سياست حفظ كنيد و براي آن مبارزه ي نظري نماييد و هم معتقديد كه ما تشكل ايدئولوژيك نمي خواهيم.

شوراهاي كارگري و تحزب كمونيستي آقاي پايدار بخشي از مقاله اش را به "كارگران جنبش شورايي و تحزب كمونيستي" اختصاص داده است تا ثابت كند شوراهاي طبقه ي كارگر در مقابل و در تضاد با تحزب است. او چنين مي گويد: "رهنمون منحل در داربست نظم سياسي و مدني سرمايه دستور حراج اين قدرت انفجاري و اعتراضي در بازار بورژوايي است. به همان صورت كه فتواي ساختن حزب پيشاهنگ و پيشتازان كمونيست فرمان به خروج كمونيسم از جبهه ي جنگ طبقه ي كارگر با بورژوازي است. سير طبيعي بالندگي و قدرت يابي اين جنبش يك ساختار شورائي با درفش نيرومند كمونيسم لغو كار مزدي است. اين بدان معنا است كه فعالين كمونيست در خارج از اين ظرف و بستر و ساختار شورائي نمي توانند براي خود دفتر و دستك حزبي جداگانه اي برپا دارند و به نام طبقه ي كارگر براي خويش موقعيت و مكان سياسي كارگري!!! غصب كنند." (همان جا صفحه ی 9)

آقاي پايدار مدعي است كه "مسير طبيعي بالندگي و قدرت يابي اين جنبش يك ساختار شورائي" است و با آب و تاب چند صفحه در مورد آن مي نويسد. اما به هيچ وجه اشاره اي نمي كند در دوران طولاني حاكميت سرمايه داري كه امكان، شرايط و سطح جنبش كارگري هنوز در حدي نيست كه شوراهاي كارگري را به وجود بياورند چه بايد بكنيم؟ هر كسي كه با واقعيات جامعه ما آشنا باشد به خوبي مي فهمد كه ما نمي توانيم در حال حاضر شوراهاي كارگري در كارخانه ها و ديگر مراكز كارگري به وجود بياوريم. هنوز شرايط پليسي و سطح جنبش اين امكان را به ما كارگران نمي دهد و با شوراهاي واقعي و سراسري فاصله داريم. با اراده گرايي و ذهني گرايي نمي توان شوراهاي سراسري و فراگير ايجاد كرد، اين سطح جنبش توده ها و مسئله توازن قواست كه در اين رابطه تعيين كننده است.

اساساً جنبش شورايي و ايجاد شوراهاي كارگري واقعي در تمام كارخانه ها در شرايط برآمد جنبش و موقعيت انقلابي مثل سال 57 و يا انقلاب اكتبر 1917 روسيه ممكن بود. مبارزه ي طبقاتي در بالاترين مدارج خود در جامعه ي سرمايه داري شوراها را از دل خود بيرون مي دهد و براي آن كه ما بتوانيم به چنان شرايطي برسيم و به عبارتي ديگر تا آن زمان كه مبارزه ي طبقاتي به بالاترين مدارج خود برسد و به طور واقعي و نه مانند تخيلات آقاي پايدار، قادر باشيم شوراهاي خود را بسازيم، ضروري است سازماني متشكل داشته باشيم كه مسير مبارزه براي رسيدن به آن شرايط را هر چه بيشتر هموار و تسريع بكند.

به راستي كدام فعال واقعي طبقه ي كارگر است كه نداند و با تمام وجودش براي ايجاد شوراهاي كارگري مبارزه ننمايد؟ اما عموم اين فعالين به خوبي مي دانند كه هنوز طبقه ي كارگر شرايط ايجاد شوراهاي خود را ندارد و لذا با ايجاد تشكلاتي ديگر، بايد مسيري اجتناب ناپذير را براي رسيدن به يك جنبش شورايي هموار نمايند. اين ها واقعيات آشكاري براي هر كارگر آگاه است. گفته هاي آقاي پايدار شباهت زيادي به گفته هاي آن احزابي دارد كه سال هاست اعلام مي كنند كه، انقلاب آغاز شده، قدرت سياسي را بايد در همين شرايط كسب كنيم و...

اين ها براساس واقعيات جاري مبارزه ي طبقاتي حركت نمي كنند، و نمي دانند كه انقلاب، كسب قدرت، ايجاد شوراهاي كارگري، يك شبه و خلق الساعه نمي تواند جامه ي عمل بپوشند، بلكه روند و دوران مبارزات در سطحي پايين تر ضروري است تا ما بتوانيم به چنان مدارجي برسيم. در رابطه با ايجاد شوراهاي كارگري نيز مسئله همين طور است. ايجاد تشكلات كارگري غير شورايي مثل كميته هاي كارگري و مهمتر از همه حزب طبقه ي كارگر بر همين اساس ضرورت مي يابد. زماني كه هنوز اكثريت طبقه ي كارگر و يا بخشي قابل توجهي به چنان سطحي نرسيده (سطحي از مبارزه ي طبقاتي) كه جنبش عظيم و فراگير را به وجود آورد، شوراهاي كارگري در مقياس گسترده ي آن نمي توانند به وجود آيند. فاصله ي گفتار آقاي پايدار با واقعيات فاصله ي از رؤيا تا واقعيت است.

اما مسئله ي شوراهاي كارگري به همين جا ختم نمي گردد. عدم امكان ايجاد شوراهاي كارگري در شرايط حاضر يك وجه قضيه است، وجه ديگر آن ماهيت شوراها و سمت و سو و به عبارتي كامل تر تلفيق و يا عدم تلفيق سوسياليسم با آن ها است. در جريان انقلاب سال 57 شوراهاي كارگري در اكثر كارخانجات و شركت ها ايجاد شد. اما آيا آن ها يك گرايش سوسياليستي را نمايندگي مي كردند و يا بيشتر متوهم به بورژوازي در حال كسب قدرت بودند؟ آيا مبارزه ي آن ها يك مبارزه ي همه جانبه عليه سرمايه داري بود؟ آيا آن ها توانستند بساط سرمايه داري را برچينند؟

و يا در جريان انقلاب فوريه 1917 كه منشويك ها و اس آر ها به دولت موقت رأي مي دادند و بورژوازي و احزاب خرده بورژوا حمايت اكثريت شوراهاي كارگري را جلب كرد، آیا اين شوراها نمايندگان واقعي طبقه ي خود بودند؟ تضاد داخلي آن ها محصول چه مبارزه اي در روسيه بود؟ و در نهايت چرخش آن ها و به سرانجام رساندن انقلاب سوسياليستي اكتبر نشانه ي رشد چه گرايشي و چه مبارزه ي دراز مدتي بود؟

در سال 57 هر چند شوراهاي كارگري در مقياس وسيعي ايجاد شد، اما دقيقاً به اين دليل كه طبقه ي كارگر فاقد حزبي بود كه در سال هاي قبل از آن و يا در همان دوران سوسياليسم علمي را به درون طبقه برده باشد و گام به گام و در جريان مبارزه آن را با مبارزه ي خود به خودي پيوند بزند، نتوانست تبديل به يك جنبش شورايي ضد كاپيتاليستي گردد و فقط به مبارزات غير منسجم و عليه بخشي از بورژوازي بود. شوراهاي كارگري در جريان انقلاب 57 به سكوي پرش بورژوازي تازه به دوران رسيده تبديل گرديد. بله، اين ها واقعياتي است كه بايد رهنمون عمل ما باشد، اين ها تجربيات عيني عرصه ي مبارزه ي طبقاتي هستند كه براي آقاي پايدار مفهومي ندارند. در جريان انقلاب سال 57 و پس از تغيير و تحولات و سرنگوني سلطنت، شوراهاي كارگري به دليل عدم وجود گرايش سوسياليستي در آن ها به قهقرا و در نهايت نابودي سوق پيدا كردند. دقيقاً براساس همين واقعيات است كه ضرورت حزب واقعاً انقلابي كه در سال هاي ركود و ما قبل انقلاب و حتي روزهاي انقلاب به طور پيگير در جهت پيوند سوسياليسم با ديگر هم طبقه اي هاي شان عمل كرده باشند، معنا مي يابد. و اين سوسياليسمي كه در جريان مبارزه ي طولاني بايد با مبارزه تلفيق گردد چيزي نيست جز همان تئوري انقلابي.

در جريان مبارزه ي طبقاتي در روسيه نيز به دليل وجود بلشويك ها در بطن مبارزه، حضور آگاهانه ي آن ها در هر عرصه اي از مبارزه در نهايت تأثيرات تعيين كننده اي به جا گذاشت. در جريان انقلاب 1905 اين بلشويك ها بودند كه به ديگر هم طبقه اي هاي متوهم گوشزد كردند كه درخواست از تزار راه حل مشكلات نيست. بلشويك ها بودند كه بورژوازي ليبرال را طي ساليان زيادي مورد نقد و افشا قرار دادند و به مرور كارگران به ماهيت آن ها پي بردند و بنابراين انقلاب اكتبر 1917 به سوسياليسم گرايش يافت. اين بلشويك ها بودند كه برخلاف ديگر احزاب و حتي برخلاف هم طبقه اي هاي متوهم شان، عليه جنگ ارتجاعي تبليغات مي كردند و شديداً سركوب مي گرديدند. اما در نهايت همين موضع گيري سوسياليستي باعث شد كه شوراهاي كارگري سمت و سوي سوسياليستي پيدا كنند.اما آقاي پايدار مي گويد: "جنبش كارگري خصلتاً و درون جوش يك جنبش شورائي ضد كاپيتاليستي است." (صفحه 8)

از اين جمله آقاي پايدار مي خواهد نتيجه بگيرد كه جنبش كارگري به طور خود به خودي و در هر مقطعي شورايي است. اما واقعيات چيز ديگري است. همان طور كه گفتيم در بسياري از مقاطع و مراحل مبارزه جنبش كارگري شورائي نيست و تنها در مدارج بالاي آن شكل شورائي مي يابد. حتي در بسياري از موارد چنان چه طبقه ي كارگر حزب خود را نداشته باشد بورژوازي در مدارج بالاي مبارزه ي عملي كارگران نه تنها بر آن سوار كه اجازه ي تشكيل شوراها را هم به كارگران نمي دهد. به طور مثال به مبارزه ي كارگران در لهستان نگاه كنيم. كارگران در مقياس وسيع و گسترده اي عليه دولت سرمايه داري و رويزيونيستي ياروزلسكي به ميدان آمدند. با اعتصابات سراسري، تظاهرات و ميتينگ ها حكومت خفقان را فلج كردند و در نهايت آن را ساقط نمودند. اما در تمام اين دوران ها، اتحاديه ي همبستگي كارگران به رهبري شخص لخ والسا سمت و سويي غربي داشت. آن ها نه تنها گرايش سوسياليستي نداشتند، بلكه حتي شوراهاي واقعي خود را ايجاد نكردند و در قالب مبارزه ي اتحاديه اي به رهبري بورژوازي به مبارزه ي خود ادامه مي دادند. بر همين اساس با وجود آن كه با مبارزه ي وسيع و بزرگ خود دولت بورژوازي ياروزلسكي را سرنگون كردند، اما آب به آسياب بخش ديگري از بورژوازي متمايل به حزب ريختند. بله، همه و همه ي اين ها واقعيات دنياي مبارزه ي طبقاتي است كه باب طبع آقاي پايدار نيست و ايشان تمايل دارد چشم اش را بر روي همه ي آن ها ببندد. اما واقعيات سرسخت اند و جنبش كارگري هر روز بيشتر و بيشتر نيازمند يك حزب واقعي كه قادر باشد سوسياليسم را در جريان مبارزه با طبقه پيوند بزند مي باشد.

اما اگر آقاي پايدار مي گويد: "جنبش كارگري خصلتاً و درون جوش يك جنبش شورائي ضد كاپيتاليستي است"، و اگر حامل اين نتيجه است كه : در نهايت جنبش كارگري تبديل به يك جنبش شورائي مي گردد، كاري جز توضيح واضحات نكرده، چرا كه مثل اين است كه بگوييم، پس از سرمايه داري سوسياليسم مستقر خواهد شد. اين كه در نهايت جنبش كارگري به يك جنبش شورائي تبديل مي گردد، كمكي نمي كند تا ما راه هاي رسيدن به جنبش شورائي را پيدا كنيم. فاصله ي زياد اين مرحله (رسيدن به يك جنبش سراسري شورائي) ضرورت حزب طبقه ي كارگر را چندين برابر برجسته مي كند. و اگر عملاً به جنبش طبقه ي كارگري اشاره مي كند كه همان تحزب اوست و در نتيجه ما تا مرحله ي رسيدن به يك جنبش شورائي، فقط بايد به جنبش خود به خودي طبقه ي كارگر و نه سازماندهي آن براساس يك گرايش سوسياليستي اكتفا نماييم، اين چيزي نيست جز همان جنبش همه چيز هدف نهايي هيچ چيز؛ جنبش همه چيز، تشكيلات هيچ چيز؛ جنبش همه چيز، تئوري انقلابي هيچ چيز.

آقاي پايدار با هر اشاره اي به واقعيت تناقض در گفتارش بيشتر پديدار مي شود و اين تناقضات چنان برجسته مي شوند كه كافي است آن ها را در مقابل هم قرار دهيم تا مسئله روشن شود. در صفحه ي شش همان نوشته چنين مي نويسد:

"به اعتصابات عظيم چند هزار نفري و گاه چند صدهزار نفري كارگران در ممالك مختلف و در رابطه با مطالبات متفاوت در دهه هاي اخير تاريخ نگاه كنيد. اعتصاب معدن چيان انگليس در نيمه ي اول دهه ي 80 بيش از يك سال به درازا كشيد. بالغ بر 120000 كارگر در اين اعتصابات شركت نمودند. آنان با اعتصاب خويش متجاوز از 4 ميليارد پوند انگليس ضرر و زيان بر بورژوازي بريتانيا تحميل كردند. روز پايان اعتصاب توده ي معدن چي انگليس درست همان موقعيتي از شرايط كار و بي حقوقي قرار داشت كه يك سال قبل به اميد رهايي از آن اعتصاب را آغاز نموده بود." (همان جا صفحه ي 6، تأكيد از من است)

بيان مورد فوق و صدها مورد مشابه آن كه در دنياي سرمايه داري دائماً اتفاق مي افتد، بيان گر همين واقعيت است كه جنبش خود به خودي در مدارج بالا نيز، چنان چه با سوسياليسم تلفيق نگردد و چنان چه كمونيست هايي با سازمان دهي حزبي خود در اين جنبش ها شركت نكنند و بر آن ها تأثير نگذارند و به آن سمت و سو و جهت ندهند، دقيقاً همان اتفاقي مي افتد كه خود آقاي پايدار گفته، يعني "كارگران در همان موقعيت و شرايطي از بي حقوقي قرار مي گيرند كه يك سال قبل به اميد رهايي از آن اعتصاب را آغاز كرده بودند." اگر كمونيست ها در هر حركت و مبارزه ي پرولتاريا به جمع بندي آن نپردازند و تجربيات آن را براي طبقه ي كارگر توضيح ندهند، مبارزه ي طبقاتي ارتقا نخواهد يافت. همان گونه كه ماركس با نوشتن كتاب هاي مبارزه ي طبقاتي در فرانسه، هيجدهم برومر و جنگ داخلي در فرانسه، اين كار را كرد. جمع بندي شكست ها و پیروزی های انقلابات رهنمون عمل ما است و اين همان تئوري انقلابي است و آن ها كه به اين تئوري مسلح هستند، چاره اي ندارند به جز سازمان دهي خود؛ نه براي جدايي از طبقه، نه براي فاصله گرفتن و در مقابل آن قرار گرفتن، بلكه دقيقاً براي آن كه هر چه بيشتر قادر باشند به درون طبقه بروند، هر چه بيشتر و منسجم تر با طبقه ارتباط بگيرند، هر چه بيشتر بتوانند با تقسيم كار بين خود، به تبليغ و ترويج و سازمان دهي مبارزات بپردازند. اين آن چيزي است كه آقاي پايدار نمي بيند و به سادگي از آن عبور مي كند. مبارزه ي خود به خودي طبقه ي كارگر نياز به سازمان دهي و آگاهي دارد و اين مسئله در يك پروسه ي دراز مدت و به طور نسبي تحقق مي يابد. يعني به هر حال تا آن زمان كه ما هنوز بخشي و آن هم بخش كوچكي از طبقه ي كارگر هستيم ضروري است در هر جهشي كه طبقه ي كارگر انجام مي دهد، به شكل سازمان دهي شده حركت كنيم و نگذاريم همانند كارگران زغال سنگ انگلستان پس از يك سال به جاي اول باز گردند. اين آن نكته ي بسيار اساسي است كه در گفته هاي آقاي پايدار وجود ندارد و از آن فاصله مي گيرد.

ضروري است، نكته اي ديگر را نيز يادآوري كنم. آقاي پايدار آن چنان حزب را مساوي با بوروكراسي، فرقه گرايي و در نهايت ديكتاتوري مي داند، كه گويي روابط حزبي چيزي به جز اين ها نمي توانند باشند. اما من برخلاف ايشان معتقدم، چنان چه بخشي از طبقه ي كارگر آگاه به منافع خود به سازمان دهي و ايجاد تشكل بپردازد، چرا نبايد قادر باشد تا روابطي دمكراتيك و رهبري شورايي انتخاب كند؟ اساساً در يك حزب واقعاً ماركسيستي مگر راه كار ديگري به جز انتخاب رهبري توسط نمايندگاني كه در كنگره شركت دارند، وجود دارد؟ و مگر نه اين كه اين رهبري در هر سيكل و دوره اي مجدداً انتخاب خواهد شد؟ آيا اين كميته ي مركزي چيزي به جز شورا است؟ خوشبختانه بعضي از گروه هاي ماركسيستي نام شورا را به درستي به جاي كميته ي مركزي گذاشته اند تا واقعيات هر چه بيشتر آشكار گردد. در چنين سيستمي نه نياز به ليدر هست و نه ديكتاتوري و برخورد از بالا. حزب طبقه ي كارگر در واقع اراده ي بخشي از طبقه ي كارگر براي سازمان دهي خود است و نه چيز ديگر.

اگر كمونيست ها همان بخش آگاه طبقه ي كارگر هستند، چگونه است كه در روابط خود نمي توانند مناسباتي دمكراتيك و رهبري شورايي در يك حزب داشته باشند؟ آيا حزب طبقه ي كارگر چيزي به جز اجتماع و مجموعه اي از روابط بين كمونيست ها است؟ چنان چه در موردي و يا مواردي كمونيست ها دچار خطا و مثلاً بوروكراسي در روابط حزبي مي گردند، دال بر اين نيست كه اين به مثابه ي يك قاعده در نظر گرفته شود. حزب طبقه ي كارگر قوي ترين ابزار مبارزه ي پرولتاريا در جامعه ي سرمايه داري است. چنان چه اين ابزار را از طبقه ي كارگر بگيريم، اين طبقه قادر نخواهد بود پروسه ي تكامل تدريجي خود را كه ضرورت يك كار سازمان دهي شده و آگاه گرانه است طي نمايد.


komiteye_kargari@yahoo.com